Chapter 01

72 17 3
                                    

"

دنیای من.. دنیاییه که زمانی با لفظ افسانه شناخته میشد. اما دَوران زندگی ها باعث شد بار دیگه به عرصه ای از جهانی غیر قابل باور برسیم. و من.. به عنوان یه میگرای مانیا.. از تیره ی هان با سرنوشت یه بتا از گونه ی اِلفایر ها ، پای به دنیایی از تنوعات بشری گذاشتم. دنیایی که زمانی با خون گونه های مختلف رنگین شد تا در نهایت با طرح صلحی همه جانبه و تشکیل یک انجمن بزرگ به اسم وانسا به آرامش دعوت بشه و از اون زمان همه موظف شدند در شکل انسانی و با قوانین برابر و متعادل به کار و زندگی بپردازند. هر کس با کسب ثروت ، شهرت و قدرت ، نشون دادن توانمندی ها و هوش و زکاوت ، تونست در محدوده ای از هرم جمعیت قرار بگیره و بر جامعه ی خودش تاثیرات زیادی بزاره.. و من .. لوهان.. بعد از اثبات هوش و توانایی هام و خدماتی که برای سرزمین های متحد المنفعه انجام دادم به اصرار والدینم و برای حمایت از میگرا ها تصمیم گرفتم در این مسابقه ی مرگ اسم نویسی کنم تا شاید بتونم در جایگاهی بالاتر از هرم قرار بگیرم. من با کسب آگاهی از شرایط این مسابقه و قوانین اون ، تمامی مسئولیت های پی در پی بازی های افسون رو به جون میخرم. خون من تعهدی بر این توضیحات خواهد بود .

"

روان نویس رو عقب کشید و بعد امضایی ، سرش رو بست و به متنی که با خونش روی اون تلق براق نوشته بود ، نگاه کرد. میدونست با این متن و توضیحات انگار نامه ی مرگش رو امضا کرده اما لوهان هیچ چاره ای مقابل خودش نمیدید. هر دو سال، برای یکبار این رقابت بزرگ صورت میگرفت و شرکت برای همه آزاد بود تا شانس رشد در طبقات و کمک به دسته و اقوامشون رو داشته باشند. و اینبار اسم لوهان و چهار نفر دیگه بود که از اسامی لیست میگرا ها در اومده بود. میگرا ها دسته ای دارای رفتار ها و طبع و عملکرد های به شدت مشابه بودند که هیچ شاخصه ی نژادی خاصی نداشتند مثل یک فامیلی کلی.. اما هر کدوم تیره ای داشتند و در هر تیره ی اونها ، گونه ای تعریف شده بود که لوهان از گونه ی اِلفایر ها بود. البته برای بقیه ی دسته ها هم این موضوع به طور یکسانی وجود داشت. یعنی در هر دسته انواعی از اِلفایر ها، انسان ها، اسوانگ ها، ومپایر ها، تایفون ها، پگاسوس ها، گابلین ها، سیرن ها، وِنورِس، یِگپیِر ، سانتورن ها، ساحره ها، مرلین ها، مانیلا، هل سورت ها، نیپول ها، گرگینه ها ، آلکونوست ها ، والکری ها ، شیمر ها و ....‌. بودند. هر کدوم از گونه ها با سه مفهوم الفا ، بتا و امگا جدا میشدند و ویژگی هایی خاص رو به دست میاوردند و لوهان یه بتا بود.. یعنی کسی که میتونست هم در کنار یه الفا ، نقش فرزند آوری داشته باشه و هم در کنار یه امگا نقش پدری ایفا کنه اما فقط دو بار شانس تغییر در انتخابش رو داشت و بعد از آخرین تغییر باید تا ابد با اون آلفا یا امگا زندگی میکرد.. یعنی بعد از دومین جفت گیری باید تا آخر عمر در همون وضعیت و با همون شخص، ادامه میداد و نامیرا بودن از بدترین شاخصه های زندگی اون بود. خیلی ها اِلفایر هارو فرشته هایی هم کام با شیاطین میدونستند و قدرت روشنی و تاریکی سحر اون ها براشون خوفناک بود.. کسانی که در عین تقابل با بدی ها، از عنصر و ماهیت اصلی بدی تغذیه کرده بودند. در نتیجه حتی مادر لوهان به عنوان یه اِلفایِر، با یه ومپایر ازدواج کرده بود تا توازنی در چرخه ی تولید مثل برقرار بشه و لوهان جز خودش ، برادری داشت که هنوز سال های اولیه ی زندگیش رو طی میکرد. و تیره ی هان.. مجموعه ای از افراد بودند که خون خالص یا ترکیبی از خون هان با دیگر خون هارو داشت و مثل یه خاندان بزرگ بود. خاندانی که هر چه خون فرد توش خالص تر بود ، گونه ای اصیل تر به نظر میومد و در دسته ی اشراف بالا رتبه و سلطنتی جا میگرفت. لوهان هم جزء دسته ی سلطنتی ها و اشراف بود و این براش یه امتیاز محسوب میشد. پس در میان میگرا های منتخب شانس بیشتری برای رسیدن به راس هرم داشت. البته رسیدن به راس های این هرم برای لوهان تقریبا یه رویا بود چرا که حداقل میدونست اِلفایر های زیادی هستند که از اون تواناترند. بماند که گونه های وِنورِس ها، اسوانگ ها ، انسان ها ، تایفون ها ، ومپایر ها و گابلین ها هم رقیب های بسیار سرسختی بودند. به طوری که لوهان مطمئن بود در این مسیر باهاشون روبرو میشه و اگه خوش شانس باشه میتونه تا مرحله ی یک چهارم صعود کنه و حداقل شانس زنده موندن داشته باشه..

THE KINGDOM OF NOPRATISWhere stories live. Discover now