𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟐🤍

1.1K 199 83
                                    


چان به پاهام اشاره کرد و لب زد.

- پاهاتو باز کن

این مرد دیوانه است. مجبورم کرد بی شورت بیام پایین ... پیش مادرش ... مطمئنن تو این شلوارکی که پوشیدم الان سر کلاهک دیکم جلو چشاشه.
حالام میگه پاهامو باز کنم.

وقتی حرفشو گوش ندادم اخم بدی کرد و گلوشو صاف کرد.

معذب یکم پاهامو باز کردم که اشاره کرد بیشتر.

یهو مادرش گفت:

- چی داری به بک میگی چان؟ بذار جواب منو بده.

- جواب بده ...من باهاش کاری ندارم ... فقط یه چیزی رو یادآوری کردم.

یونگ می متعجب برگشت سمت من.

- اذیتت که نمیکنه ؟

هول شدمو سریع گفتم:

- نه اصلا

پاهامو بیشتر باز کردم تا چان به چیزی که میخواد برسه و گفتم:

- سوالتون چی بود یه لحظه حواسم پرت شد.

چانیول

به کاناپه ام تکیه دادمو غرق در تصویر رو به روم شدم.
صحبت بک و مامان برام مهم نبود.
فقط داشتم از دیدن کلاهک سفید،. صورتی بک که از گوشه شلوارک کوتاه و گشادش بیرون زده بود لذت
میبردم.

مخصوصا که خیلی جدی در حال جواب دادن به سوال های مامان بود.

دل من میخواست بهش بگم بیاد رو پام بشینه و هم زمان که من میکنمش به مامان جواب بده.

اما حیف که امکان پذیر نبود، خودم میدونم تو زمینه سکس چقدر زود تحریک میشم و میل جنسیم چقدر
زیاده، اما هیچوقت فکر نمی کردم در این حد بتونم از بک لذت ببرم.

نگاهش رو من افتادو گونه هاش قرمز شد.
مطمئنن میدونست دارم به چی نگاه میکنم.

با لبخند جوابشو دادم، میدونستم نگران تنبیهشه
حقم داشت. اینبار میخواستم خشن تر باشم.

دوست ندارم نافرمانی کنه و برای رام شدنش تنبیه های شدید تری لازم بود.

بالاخره مامان سوالاش تموم شد و بلند شد.

منو بک هم بلند شدیمو تا جلو در همراهیش کردیم .

بالای پله ها ایستاده بودیم و مامان داشت میرفت پائین که دستمو رو بوت بک گذاشتمو باسنشو از رو شلوارک دست کشیدم.

برگشت سمتم که گفتم:

- طبیعی باش

آروم برگشت سمت مامان.
دستمو از کمرش بردم زیر شلوارکشوبین باسنشو دست کشیدم.

زیر لب گفت:

- چان خواهش میکنم مامانت ببینه چی؟!

- نمیبینه عزیزم اگه بتونی صورتتو طبیعی نگه داری.

ContractWhere stories live. Discover now