𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟐🤍

1.4K 243 89
                                    

دوستان گلم، پارت دوم تقدیم شما🤧
از پارت بعد اسماتا شروع میشه.
و اینکه دوستون دارم کسایی که حمایت میکنن🥰

~~~~~~~~~~~~~~~

- یعنی همین که گفته.

- خب شامل چیا میشه؟

- همه چی بک... فکر میکنی برا چی اینهمه پول می گیری.

بدنم سرد سرد بود.

دارم چیکار میکنم!

اگه مامان بفهمه چنین قرار دادی دارم امضا میکنم، هیچوقت منو نمی بخشه.

خدای من ...

اگه امضا نکنم مادری برام نمی مونه که نگرانم باشه...

سری تکون دادمو همونطکر که گوشه ی لبمو گاز میگرفتم خودکارو از جانگ گرفتم.

با دستای لرزونم برگه رو امضا کردم و بهش دادم.

برگه رو بررسی کرد و گفت:

- 355 هزارتا به حساب کارتت تا یه ساعت دیگه واریز میشه.

- بقیه اش چی؟!!

- صد تا بعد سه ماه اول و صد تا بعد سه ماه دوم .

- اما جانگ ... تو میدونی برای هزینه بیمارستان من به کل این پول احتیاج دارم.

- بک تو شرح قرار داد این بود. همه پولو که اول نمیدن!

شوکه بهش خیره شدم ...

- مامانم تا شیش ماه دیگه نمیمونه جانگ...

اشکام راه افتاد... حالا چیکار باید میکردم ...

جانگ کلافه دستی تو موهاش کشید که موبایلش صدای کوتاهی داد.

به صفحه نمایشش گوشیش نگاه کردو گوشیشو چک کرد .

بعد رو به من گفت:

- باشه 450 تارو میریزم برات ... اما بیشتر نمیتونم ... 50 تای بعدی اخر سال بعد تموم شدن قراردادت.

با اینکه بازم ممکن بود کم بیاریم،اما سر تکون دادمو با صدایی که بغض نمیذاشت بلند شه تشکر کردم.

جانگ سر تکون داد و گفت:

- آدرس خونتو دادم. فردا 7 صبح میان دنبالت .

بازم سر تکون دادمو بلند شدم.

اشکامو پاک کردمو گفتم:

- مرسی واسه همه چی .

- خواهش میکنم ... مواظب خودت باش.

جانگ آدم بدی نبود. درسته گاهی مسخره ات میکرد و باعث می‌شد که واقعا غرورم بشکنه!
اما با توجه به شغلش نمیتونست جور دیگه باشه!
اصلا خوب و بد بودن جانگ چه اهمیتی داره؟

از دفتر و شرکت جانگ زدم بیرون و یه راست برگشتم رستوران .

احتمالا فردا نتونم به شیفتم برسم، برای همین تصمیم گرفتم فردارو مرخصی بگیرم.

ContractWhere stories live. Discover now