𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟑🤍

1.5K 237 94
                                    


تو چشمام خیره شد و گفت:

- من به هیچ وجه تحمل تحمل سه تا چیزو ندارم . پس از همین اول میگم این سه موردو ببینم جدا از اینکه
بد میبینی، قرار دادتم کنسل میکنم.

با ترس سر تکون دادم که گفت:

- نافرمانی... دروغ ... حرف بی جا

بازم سر تکون دادم که نگاهشو ازم گرفت، دکمه کنارشو زد و شیشه سیاهی بین قسمت من و راننده بالا رفت، با بالا رفتن شیشه آروم گفت:

- حالا بیا اینجا بشین .

به صندلی رو به رو خودش اشاره کرد.

برای اولین بارم بود سوار چنین ماشینی میشدم، فضا داخلش از اتاق منم بزرگتر بود.

رو به روش نشستم که سر تا پامو برانداز کردو گفت:
- از لباس اسپرت بدم میاد.

یعنی دقیقا چیزی که من پوشیده بودم. تیشرت و شلوار جین.

نگاهش رو سینه ام ثابت شد و گفت:

- لباستو در بیار

- اما...

- مورد اول که گفتم بدم میاد چیه؟

سر تکون دادمو تیشرتو شلوارمو در آوردم.

از خجالت خیره شدم به پنجره، میدونستم از بیرون مارو نمیبینن، اما سخت بود برام لخت شدن جلو یه نفر، فقط باکسرم پام‌ بود‌.

نگاهش رو تنم ثابت شد و گفت:

- اونم در بیار.

با دستای سرد آروم باکسرمو پایین کشیدم که پاهاشو باز کردو گفت:

- خوبه ... حالا بیا بشین رو پام .

نفس کشیدنم نامنظم شده بود،آروم بلند شدمو نشستم رو پاش، کمرمو گرفتو منو کشید سمت خودش، دستاش داغ بود، شایدم من زیادی سرد بودم.

آروم دستشو رو کتفم کشیدو از روی ستون فقراتم پایین برد، رو موهامو نفس عمیق کشید و دستاش اومد سمت سینه ام.

دستشو رو نیپلم گذاشت و آروم شروع به نوازش کرد،تنم داغ شده بود و نفس کشیدنم نامنظم. کنار گوشم گفت:

- خوبه، با هام راه بیا بک... صدای آهتو بشنوم ...

یه دستشو رو شکمم کشید و برد سمت عضوم.

مچ دستشو گرفتمو زیر لب گفتم:
- خواهش میکنم.

گردنمو بوسیدو گفت:
- نافرمانی بک... تحملش نمیکنم ...

اما دستشو ول نکردم.

زیر لب گفتم:

- نمیخوام اولین بارم اینجوری باشه.

- منم نمیخوام بک. حالا باهام همکاری کن.

دستشو با فشار از دستم جدا کرد و عضومو محکم تو دستش گرفت.

ContractWhere stories live. Discover now