تصمیم گرفت توی خونش دوربین کار بزاره اینطوری کمتر نگران میشد.
با تموم شدن کارش سریع لباسشو عوض کردو از مرکز خارج شد.

سمت ماشینش رفت دزگیرشو زد خواست در باز کنه که سلنا صداش زد.
سمت صدا برگشت.

_داری میری؟
+آره ببخشید عجله دارم نمیتونم ساعت زیادی تاتا رو تنها بزارم.

_وای تاتا، دلم براش خیلی تنگ شده‌ وقتی میریم شهربازی با خودت بیارش.

+تاتا رو؟!!!!
_آره مگه چیه؟

+نه بابا میترسم گم بشه تازه نمیتونم حیونکی رو سوار وسیله ها کنم حتما میترسه‌.

_برای چی بترسه...خواهش میکنم اگه نیاریش مجبور میشم برای دیدنش بیام خونت.

+بیای خونم؟!!!نه نه باشه میارمش.
سلنا تعجب کرد:حالت خوبه؟بنظر یکم رفتارات عجیب شده.

+نه خیلیم خوبم فقط عجله دارم.
_باشه برو مزاحمت نمیشم
سریع سوار ماشینش شد و استارت زد.

سر راه به شرکتی که دوربین مدار بسته نصب میکرد سر زد و قرار شد یه متخصص براش بفرستن.
☆☆☆☆
در و با پاش باز کرد خریدایی که دستش بود رو روی کابینت گذاشت همزمان روباهشو صدا زد.

+تاتایی بابا اومده کجایی؟
دور و اطرافو نگاه کرد از تاتا خبری نبود.
همونجور که به طرف اتاقش میرفت دوباره تاتا رو صدا زد.

+پسر شیطون بابا کجا......
به محض باز شدن در تاتا رو دید که روی تخت بپر، بپر میکرد.
ادامه جملشو کامل کرد: یییییییی
تاتا با شنیدن صدای جیمین تازه متوجه اومدنش شد.

با خنده سمتش برگشت ولی همچنان به کار خودش ادامه داد.
جیمین سمتش اومد تا جلوشو بگیره:تاتا بابایی نکن، اگر چند بار دیگه بپری تخت میشکنه.
اما تاتا گوشش بدهکار نبود.

تازه به جیمین اشاره کرد تا اونم بیاد و باهاش بازی کنه.
جیمین پاشو روی تخت گذاشت.

تاتا به خیال اینکه جیمین اومده تا باهاش بازی کنه خوشحال بالش رو برداشت و سمت جیمین پرت کرد.
جیمین دستشو مانع کرد تا بالش به سرش نخوره.

+مثل اینکه تاتا خیلی دلش شیطونی میخواد.
تاتا یه سمت بالش رو تو دستش گرفت و کشید
جیمین سریع سمت دیگه بالشو گرفت تا بار دیگه از این روباه بلا کتک نخوره.
تاتا زورشو زیاد کرد و سمت خودش بالشو کشید.

جیمبنم همینکارو تکرار کرد.
حالا جدال دو قدرت بود.
هیچکدوم کوتاه نمیومدن و نمیخواستن ببازن.

توی همین کشو قوس جیمین که خسته شده بود دستشو شل کرد، تاتا از پشت روی زمین افتاد در همین حین بالش پاره شد و پراش توی هوا پخش شد.
درست شبیه صحنه ی فیلم  بود.

پرا روی هوا معلق بودنو سمت پایین میوندن.
تاتا روی تخت افتاد و جیمینم روش.
حالا صورتشاشون نزدیک بهم با فاصله کمی از هم قرار داشت.
روی صورت تاتا پر از پر شده بود.

(روباه کوچولوی من) my littel fox🦊Where stories live. Discover now