AIWBYM: Chapter 3

170 32 70
                                    

سلام بچه ها چطورین؟

گفتم قبل از اینکه این چپترو بخونین یه توضیحی درموردش بهتون بدم:

ببینین بچه ها زبان انگلیسی در مقایسه با زبان فارسی خیلی وسعت کلمات و اصطلاحات زیادی داره. حالا یه سری از این کلمات و اصطلاحات واقعا به فارسی معادل ندارن. یکی از سختایی که همیشه تو ترجمه باهاش مواجه میشم، اینه که دقیقا میدونم داستان داره چی میگه ولی نمیدونم چجوری اون کلمه رو ترجمه کنم که معنی بده چون معادل نداره واقعا.

حالا راهکار من اینه: برای اصطلاحات من سعی میکنم یکم عوضش کنم تا به زبون خودمون معنی بده، ولی همیشه سعی میکنم منظور اصلی رو برسونم. برای کلمات هم یا همین کارو میکنم یا بسته به اینکه اون کلمه چیه، همون انگلیسیش رو می نویسم.

تو این چپتر دوتا کلمه هست. ریپالسِر (repulsor) و گانتلِت (gauntlet)
گانتلت همون دست فلزی آیرن منه که هر کاری کردم نتونستم خودمو متقاعد کنم که دستکش معنیش کنم 😐😂🚶🏻‍♀️

ریپالسرم اون نیروییه که آیرن من از کف گانتلت به طرف هدفش نشونه میگیره و اون هدفو به طرفی پرتاب میکنه. که هم کف دستاش هست هم کف پاهاش. یه استفاده ی دیگه‌ش هم برای پروازه که زره رو متعادل میکنه. همون وقتایی که تونی کف دستاش رو به طرف زمین میگیره تا با قدرتش پرواز کنه.

_________________________________

تونی

"قربان، خانم پاتس ازم خواستن ورود خانمی به اسم مایا هنسن رو بهتون اطلاع بدم. ایشون میخوان باهاتون حرف بزنن."

تونی با گیجی به سقف پلک زد. "چی؟ ما تو قرنطینه‌ایم. برای چی بهم نگفتی؟"

"خانم پاتس بیرون از خونه خانم هنسن رو ملاقات کردن. ایشون منو مطمئن کردن که خودشون حواسشون هست."

تونی نفس سنگینی کشید. "چی می خواد؟"

"خانم هنسن تاکید کردن این مکالمه‌ایه که بهتره رو در رو انجام بشه. همچنین، خانم پاتس هم میخوان در مورد اتفاق اخیر باهاتون حرف بزنن."

تونی معذب تکونی خورد و نگاهی به استیو انداخت، اما استیو فقط شونه ای بالا انداخت. "به من نگاه نکن،" اون گفت. "این یکی رو خودت سر خودت آوردی."

صدایی که تو یه موقعیت متفاوت میتونست اسمش خنده باشه از گلوی تونی خارج شد. "عالیه،" اون نفسش رو فوت کرد. "قبلا وقتی فقط می تونستم به راحتی بهش دستور بدم تنهام بذاره همه چی خیلی راحتتر بود."

استیو با یه لبخند کمرنگ نگاهش رو بالا کشید و نگاهش کرد. "نه اینکه پپر هیچوقت هیچ دستوری از تو می گرفت." 

Say When Verse Where stories live. Discover now