انتقاد

858 151 120
                                    

های گایز

میخواستم نظرم و باهاتون در میون بزارم و نظر های خودتون و بدید

دیروز یه چیزه خیلی جالبی دیدم ، یه چنلی داشت راجب بوک من حرف میزد ،و من اینجوری بودم که وات ده فاک ؟!

من حتی چنلم نداشتم و روحمم خبر نداشت 😂و این خیلی باحال بود

اما خدایا من زیر هر چپترم میگم انتقادتتون و به خودم بگید ناراحت نمیشم و تو روند داستان تاثیر میزاره

اما چرا وقتی جایی که خودم نیستم راجبش حرف میزنید ؟ واظهار نظر میکنید بدون اینکه خودم باشم ، اصلا قشنگ نیست ..

اگه خودم اهمیت نمیدادم به نظرتون یا انتقادتون میگفتم اوکی ، مشکل از من بوده ، اما چهل وهشت پارته من دارم اپلود میکنم و نظراتتون و میخوام ! چرا ؟چون میگم ریدر عزیزم دوست عزیزم از حمایتت ممنونم و من به نظرت احتیاج دارم تا روند داستانم خوب پیش بره

اما خب مهم نیست من چی میگم انگار !

و حالا جالب تر اینکه کسی که انتقاد میکنه،حتی من ندیدم از بوکم حمایت کرده باشه یا برام کامنت بزاره ،اگه شما وقت گذاشتی خوندی چند ثانیه ! منم وقت گذاشتم نوشتم چندساعت

شما میتونستی به من کمک کنی و نکردی پس به نظرم سکوت کنی قشنگتره ، من خودم تو لایبریم انواع مختلف بوکارو دارم و معمولا اخر شبا میخونم ، ولی یادم میره کامنت یا ووت بدم ،معمولا بوک های تموم شده ارو میخونم

بعضی از بوک ها بودن با تخیل من سازگار نبوده ، ازش خارج شدم و نخوندمش ، بعضیام که انقدر قشنگ بوده راجبش صحبت کردم

خب بگذریم

این بوک فقط چون که اونجوری که فکر میکردید نشده الان غیر منطقی شده ؟ اگه برمیگشتیم به چند پارت قبل لیام و زین خوش و خرم زندگی میکردن و زک و بزرگ میکردن منطق میشد ؟ خب اره

دیگه چه نیازی به نوشتن این بوک بود ؟ وقتی همه تجربه کردیم ! مادر پدرامون درکنارهم بچه هاشونو بزرگ کردن ، بعضی وقتا مامانمون دعوامون میکرد قانون میزاشت بعضی وقتاهم پدرمون هم بازی میشد ... خب این یه زندگی معمولیه

و اینی که من مینویسم فن فیکشنه یعنی👇🏼

فن فیکشن (فن فیک، داستان پردازی طرفداران، به انگلیسی: Fan fiction)، داستان‌هایی تخیّلی که توسط طرفداران یک کتاب، مجموعهٔ تلویزیونی، فیلم، گروه موسیقی، ورزشکاران و... نگاشته می‌شوند.

پس همه چیز تخیلیه ، اگه من که نویسنده این بوکم تصمیم گرفتم کاترین و حامله کنم و لیلیرو دروغگو ، لیام و زک و بیگناه و قربانی ،تخیل من بوده .. ریدری که میخونه شاید با تخیلش کنار نیاد ، پس چیکار میکنه؟ (دقت کن تخیل نه منطقت، منطق میخواید؟ کلی رمان های خفن و قشنگ هست )

میاد میگه دوست عزیز ، من تا الان همراهت بودم و نظرامو باهات اشتراک میزاشتم حالا به نظر من ، این قسمت از بوکت جالب نشده، منم نظرارو میخونم میبینم که اره میگن اینجوری خوب نیست اوکی روندشو تغییر میدم ..

اما خب اهمیت ندادید فقط باعث اذیت شدید و بله من ناراحت شدم نه ازاینکه انتقاد کنید فقط بخاطراینکه یکم ارزش قائل نبودید نه به شخص خودم نه به بوکم ..

فقط رفتید هرچی خواستید گفتید و کسیو واسطه کردید ، به نظر من نخونید این بوکو اینطوری برای هر دو طرف بهتره ..

این واتپد فقط یه سرگرمیه ، هرچند من اتفاقات اطرافم و حتی شخصیت های خودم و نوشتم .. تا فقط تخلیه بشم پس چه بخونی یا نخونی فرقی به حال من نداره ، من مینویسم چه دیده بشه چه نشه ، میستری و نوشتم یه داستان تخیلی کجای اون با منطق جور بود؟ فقط چون زوجش از اول مشخص بود انتقادی نداشت

میگن زیامش نکنی قشنگتره! چرا ؟ چون فاصله افتاد چون ادمای دیگه اومدن تو زندگیشون؟ اما اونا عشق واقعیو تجربه کردن اگه نظرت اینه براشم جواب دارم

عشق و نمیشناسی پس .. چون اگه میشناختی یکم به ادمای اطرافت نگاه میکردی میدیدی که کی عاشقه ! کی هنوز تو گذشته است! کی عشق یک طرفه تجربه کرده ! کی با عشقش زندگی میکنه با وجود کلی مشکلات ..

اما یه چیزیو با چشمام دیدم که اگه عشق ٫عشقه واقعی باشه از بین نمیره حالا هرچی میخواد بشه بازهم با دیدنش تپش قبل میگیری ، بازهم بدنت میلرزه و بازهم تک تک اجزای بدنت داد میزنه که من اونو میخوام ، حتی یک لمس کوچیک

زیام داستان من عشق واقعی و تجربه کردن ! پس اخرشم بهم میرسن چه با تخیل من چه بدون منطق تو ..

من واسه هر چپتر حداقل دو یا سه ساعت زمان میزارم تایپ میکنم ، و به قدری غرق خاطرات خودم و این بوک میشم که گذر زمان و نمیفهمم ، برام لذتبخشه پس ازش دست نمیکشم

بازهم اضافه میکنم ، وقتی میگم انتقادتون و بگید یعنی من میدونم بی نقص نیستم . پس کمک کن ایرادمو بهم بگو .

درکل مرسی از تویی که تک به تک حرفامو خوندی و تا اینجا اومدی😘 لاویو

آریسا 💜

little DevilWhere stories live. Discover now