موسیو مین؟ مستر جانگ؟

1K 178 18
                                    

جونگکوک برای بار آخر میساکی رو بغل کرد و گونشو بوسید 

تهیونگ چمدون هاشونو پشت سرش کشید و از حرکت متوقف شد .... روی زانو خم شد و ساعت صورتی رنگ کوچیکی رو از جیبش بیرون کشید 

همونطور که ساعتو دور دست میساکی می بست تاکید کرد 

_ دفعه قبل بابایی حواسش نبود برنامه نویسی اندروید ساعتتو خودش انجام بده برای همین هک شده بود این یکی رو بابایی برات ساخته خیالت از بابتش راحت باشه و به هیچ وجه از دستت درش نیار باشه پرنسس؟ 

دخترک خنده شیرینی کرد و تایید کرد 

صاف ایستاد و روبه یونگی هشدار داد 

_ لطفا حواست به کلاسای باله و موسیقیش باشه 

یونگی سری تکون داد و دستی به موهای دخترک کشید 

* حواسم هست شماها با خیال راحت برین  

+  هیونگ اگه یه وقت بهانه جیمینو گرفت ببرش پیشش از قبل به جیمین گفتم دارم می رم مسافرت 

خداحافظی مختصری کردن و به سمت گیت حرکت کردن 

جونگکوک به چشمای سرخ تهیونگ  اشاره کرد 

+ دیشب نخوابیدی؟ 

خمیازه بلندی کشید و دستی به موهاش کشید 

_ تمام کد گذاریای اندروید میساکی رو دیشب نوشتم تا صبح طول کشید 

سری به نشونه تاسف تکون داد و دسته چمدونشو از دست تهیونگ گرفت 

+ تو هواپیما یکم استراحت کن اونقدر تو راه هستیم که بتونی یه چرت کوچیک بزنی 

پاسپرت هاشون چک شد و بعد از تحویل بار هاشون به سمت فرست کلس راهنمایی شدن تا به مقصد مارسی سئول رو ترک کنن 

تمام مسیر تهیونگ چشماشو بست و از نوازش بند انگشت هاش توی دست پسر کوچیک تر لبخند رضایت بخشی زد 

بعد از چند ساعت توی راه بودن بلاخره مهماندار خبر لندینگ رو داد و درخواست کرد همه سر جاهاشون برگردن 

هوای مارسی شرجی و گرم بود اما به هر حال از توی فرودگاه هم می شد حدس زد چه شهر زیبایی در انتظارشونه  تنفس های عمیق سبب می شدن بوی مطبوع اقیانوس به مشامت برسه و جونگکوک از این قاعده لذت بردن مستثنی نبود 

دستاشو بالا برد و کمی بدنشو کش و قوص داد 

+ آه خدایا آزادی 

بین کشیدگی عضلاتش گفت و لبخند خرگوشیش روی صورتش برگشت 

_ شب  می خواییم بریم قدم بزنیم تو شهر زود تر باید بریم که یکم استراحت کنیم 

+ شب؟

_ دلم می خواد غروب آفتابو توی بالکن سوئیتمون ببینیم 

CrimeWhere stories live. Discover now