تو چی کار کردی؟

1.4K 201 271
                                    

یونگی چرخی به صندلی ریاستش داد و پوف کلافه ای کشید  

یونگی_ لعنت بهت نمی تونم تمرکز کنم 

پرونده روبروشو بست و پاهاشو روی میزش گذاشت 

" باید ازش بخوام رسما دوست پسرم بشه ؟ " 

" ولی هنوز زوده " 

" اما همیشه کنارش همه چیز همونطوره که می خوام " 

" قبول می کنه ؟" 

چرخی به چشماش داد و بی حوصله از جاش بلند شد 

نیاز به کمی هواخوری برای تصمیم بهتر داشت از هفته پیش که قرار رفتنشون به ججو کنسل شده بود تا امروز مدام به پسر برنزه فکر کرده بود و حالا حس می کرد که کمی احساساتش دارن با اعصابش بازی می کنن 

از دفترش خارج شد و با قدم های محکم خودشو به آسانسور رسوند و دکمه پشت بوم رو فشرد 

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

به منظره بازی  کردن بچه های روبروش خیره شد 

دختر بچه و پسر بچه هایی که بلن بلند می خندن و دنبال همدیگه می دوییدن

قطره اشک لجوجی از کنار چشمش چکید و به پشتی نیمکت توی پارک تکیه داد  چقدر از روز های بلند خندیدنش اونم از ته دل می گذشت ؟ چند سال از روزایی که بی هیچ فکری فقط دانش آموز ممتاز کلاس بود می گذشت ؟ از سال هایی که توی مدرسه کتک می خورد توی مدرسه اذیت می شد  و در نهایت با مراقبت های مادرش خودشو برای روز بعد آماده می کرد... چرا؟ چون پدرش اونقدر وقت نداشت که به همچین مسئله ای رسیدگی کنه  

آهی کشید و به بخار خارج شده از بین لب هاش خیره شد 

اما نمی شد از این چند وقت اخیر چشم پوشی کرد 

لبخندایی که اون پسر گربه ای مجبورش می کرد بزنه زوری نبودن دلی بودن  نوازش های گاه و بی گاهش و توجه کردن های زیرپوستیش همه و همه باعث می شد جیهوپ به آینده فکر کنه 

" ای کاش برای همیشه مال من می موندی مستر مین " 

با قرار گرفتن لیوان قهوه روبروش سرشو برگردوند و با هاناشی روبرو شد 

مرد بلند قد و مسنی که مشاور همیشگیه پدرش در تمامی مسائل بود 

تلخندی زد و قهوه رو ازش گرفت 

* خیلی وقته ندیدمت ارباب جوان 

جیهوپ _ اره یه چند وقتی می شه هاناشی 

مرد کنارش نشست و به بچه ها خیره شد 

* همه چیز خوب پیش می ره ؟ 

جیهوپ _ مسلما نباید بره ولی خوب دور از انتظار کاملا خوب داره پیش می ره

جرعه ای از قهوه توی دستش نوشید و روشوسمت هاناشی برگردوند 

CrimeWhere stories live. Discover now