لیوان های آبمیوه یخی رو روی میز باغ گذاشت و پشت تهیونگی که سرش توی لپ تاپ بود و با سرعت چیزی تایپ می کرد ایستادکمی شونه هاشو ماساژ داد و بوسه ای روی گونش نشوند

+ ته کار کردن کافیه یکم استراحت کن

تهیونگ دستی به چشم های دردناکش کشید و در لپ تاپو بستدستشو روی دستای حلقه شده کوک به دور گردنش گذاشت و برای لحضه ای چشم هاشو بست تا کمی آرامش پیدا کنههوا گرم بود و آفتاب مستقیم می تابید انا نسیم خنکی که از بین درختا به صورتشون می خورد واقعا لذت بخش بودجونگکوک بلاخره حلقه دستاشو باز کرد و بعد از بوسیدن موهای مشکی رنگ تهیونگ کنارش نشست

دست تهیونگو بین دستای خودش گرفت و بوسه ای روشون گذاشت

+ این مدت خیلی سخت کار کردی ... خیلی داری سخت می گیری

_ متاسفم خیلی این مدت تو و میساکی اذیت شدین

لبخند خرگوشی زد

+ خانوادت باید همیشه همراهت باشه وقتی تو پیشمونی مهم نیست چقدر همه چیز سخت باشه ما از پسش برمیایم چون هممون با همیم

لیوان خنک رو جلوی تهیونگ گذاشت و با چشم بهش اشاره کرد

+ هوا گرمه حالتو بهتر می کنه

جرعه ای از آبمیوه سرد نوشید و گلوشو صاف کرد

_ شرایط روانی میساکی رو چطوری می بینی؟جونگکوک شونه ای بالا انداخت

+ طبق خواسته خودت از بعد از اون روز کلی باهاش وقت مشاوره گذروندم درواقع همه چیزی که گذرونده براش مثل یه بازی گذشته ... انگار که .... عامم .. سادش می شه این که میساکی آسیب روانی ندیده

سری تکون داد و مشغول نوشیدنیش شد

_ به فستیوال موسیقی برلین نرسیدیم متاسفانه اما باید بگم یه سوپرایز برات دارم

لپ تاپو به سمت جونگکوک چرخوند و درشو باز کرد

_ تو بندر مارسی قراره چند شب فوق العاده بگذرونیم این موقع از سال دی جی های معروف دنیا جمع می شن و چیزی فرای فستیوال موسیقی می سازن

جونگکوک لبخند شیرینی زد و از شدت ذوق لب پایینیش رو گاز آرومی گرفت

+ این فوق العادست تهیونگ

_ نه اندازه لبخند ذوق زده تو

هردو خنده کوتاهی کردن و تهیونگ به حرف اومد

_ فردا راه بیوفتیم؟+ اینقدر زود؟_ نمی خوام بازم یه اتفاق یهویی بیوفته و بهمش بریزه ما چهار ماه پیش می خواستیم بریملبخند ملیحی به تهیونگ زد و تایید کرد+ به خدمتکارا می گم وسایلمونو جمع کنن میساکی هم احتمالا خوشحال نمی شه که همراه ما نمیاد 

با اومدن اسم میساکی تهیونگ حالت جدی به خودش گرفت و دستاشو روی میز توهم حلقه کرد

_ تو هم متوجه کاراش شدی کوک؟+ کدوم کار؟_ زیادی به وقت گذروندن با جین و برادرش چی بود اسمش ؟؟+ جیمین؟_ نه اون یکی که جراحه+ آها سوهو هیونگبشکنی زد و سری تکون داد_ آره همون ... زیادی به وقت گذروندن باهاشون علاقه دارهجونگکوک کمی فکر کرد تایید کرد+ جین هیونگ می گفت وقتی پیششه خیلی تو کتابا و جزوه هاش سرک می کشه_ فک کنم برخلاف پدرش علاقه زیادی به مدیریت نداره ... بگذریم

CrimeWhere stories live. Discover now