p̶a̶r̶t̶6

1.9K 439 68
                                    


۱۵ دقیقه طول کشید تا همه افرادو به سطح زمین منتقل کنن وحالا در ۵ گروه ۵۰ نفره روبری سرگروهشون به صف ایستاده بودن،
دسته اول گروه نامجون_دسته دوم گروه الک_دسته سوم پیتر_دسته چهارم الکس ودسته پنجم واخر گروه مکس.

جلو تر روی دریاچه یخ زده دودایره نزدیک بهم ویک دایره چند متر جلوتر از وسط یخها بریده شده بود بطوری که فقط یه نفر قادر به رد شدن از حفره بود،قانون این بود از بین کسایی که انتخاب میشدن، به گروهای دونفره تقسیم واز دو حفره وارد اب میشن وفقط کسی که زودتر به حفره اخر برسه میتونه ازاون رد بشه وبازنده....زیراب حبس میشه...

جیمین ازپشت لباس تهیونگ رو چنگ زده بود واز ترس و سرما به خودش میلرزید،

_لعنت بهت،لعنت بهت،لعنت بهت کیم،مااینجا میمیریم...قسم میخورم که میمیریم..اینجا جاییه ک جون میدیمو جنازمونو میندازن جلوی گرگا..

تهیونگ خودش هم ترسیده بود ولی برای دلگرمی دادن به دوستی که ۱۷ روزه براش مهم شده بود دستشو پشت کمرش برد و دستای کوچیک وسرد جیمین رو توپنجه هاش قفل کرد،
بغض داشت خفش میکرد،جیمین بخاطر اون تااینجااومده بود فقط چون عذاب وجدان داشت که اونو به داخل باشگاه کشونده شاید انکارش میکرد ولی تهیونگ میدونست؛خیلی وقت بود که درکی از واژه خانواده نداشت درست از زمانی که تو بیمارستان بعداز جراحتهای زیاد از کما خرج شدو فهمید کسی دنبالش نگشته...زمانی که فهمید ماشینش از عمد باسرعت ۱۲۰ به پل برخورد کرده..اما داستان جیمین خیلی خیلی متفاوت تر بود،خانواده شادوصمیمی داشت و خیلی خوب بزرگ شده بود عاشق پدرمادرش بود وتک فرزند.
ولی دوسال پیش خانوادش رو تو تصادف ازدست داده بود و ازاون روز پیش عموش یعنی کیم زندگی میکرد اینا چیزایی بودن که جیمین براش تعریف کرده بود.

بافشار دستای جیمین رو انگشتاش از فکر بیرون اومد،چندبار پلک زد تااز ریزش اشکاش جلوگیری کنه،تهیونگ ادم قوی بود ولی خب دوستش جیمین میتونست تحمل کنه؟

_تو،پسر کره ای و فردو اول نوبت شماست..

حرومزاده لعنتی،اون میدونست پسر زخمیه و توبدترین شرایط جسمیش قرار داره،تهیونگ میشناختش،جیمین راجبش گفته بود،دندوناشو روهم فشار داد و دست جیمین رو محکمتر گرفت که مبادا کار احمقانه ای انجام بده.

_ت..ته..تهیونگ..
سعی کردم به صدای لرزون وبغض دار جیمین توجهی نکنه و حواسشو به پسری که با دست رو پهلوش وخمیده به سمت حفره حرکت میکرد داد،

چرا اعتراض نمیکنه؟

خودش جواب سوالشو میدونست چون درهر صورت میمیرد،رقیبش فردو بود اون پسر جزو عوضی ترینای دسته دوم بود وچندین بار سعی کرده بود به دخترهای دسته تجاوز کنه،اکثریت مرگش خواسته قلبیشون بود،پسر لاغری بود ولی درحال حاضر وباشرایط پسر کره ای حدس زدن برنده سخت نبود..

𝐀𝐋𝐏𝐇𝐀Where stories live. Discover now