p̶a̶r̶t̶ 3

2.3K 446 41
                                    


بافشار بیشتر گردن ودستش چند ضربه بادست ازادش به پای پسر زد:
_هی هی بسه بسه لنتی دستمو شکوندی...

پسر که انگار تازه به خودش اومده بود سریع چانیولو ول کرد ونشست روی زمین.

_واو میبینم که چانیول پشتش به زمین خورده اونم توکمتراز چنددقیقه ویه تازه وارد اینکارو کرده؟گاد این خیلی فانه...

باشنیدن صدای جیمین همونطور که مچ دستشو ماساژ میداد از روزمین بلند شد:
_بهترع دهنتو ببندی جیمین
بابرگشتنش به سمت جیمین هردو چند ثانیه بهم زل زدن و پیر زودتر به خودش اومد واخماشو توی هم کشیدو دوباره بهش پشت کرد،
_هی من تورو میشناسم،تورویادمه..
_عو جدا؟شبیه کسی نیستم ک دستور مرگشو دادی؟
_تند نرو توهیچی نمیدونی
پسر به سمتش برگشت:
_جدا؟اهمیتی نداره،من الان زندمو جلوت وایسادم

_احمق واقعا فک کردی مینهو کسیه که قانون شکنی کنه وجونتو نجات بده؟من بهش فهموندم ک اینکارو انجام بده،پس الان قیافه گرفتنو تمومش کن.

پسر از رینگ پایین اومد وتوچشای جیمین نگاه کرد،لبخند قشنگی داشت والبته ک خیلی خیلی زیبا بود،
_من جیمینم اشنایی خوبی نداشتیم..
_خوشبتم وممنونم بابت..نجات،جونم؟
_فراموشش کن،اسمت چیه؟
_من..خب،من نمیدونم...
چانیول هم از رینگ پایین اومدو کنار جیمین دست به سینه ایستاد،
باتوجه به نگاه خیره ومشکوک دوپسر حس کرد به توضیح بیشتری نیازه:
_خب من ی تصادف داشتم وبعدازاون چیزیو یادم نمیاد حتی اسمم.اینبار چانیول پرسید:
_قبلا دفاع شخصی کارکردی؟
_خب گفتم که من چیزی رو یادم نمیاد
جیمین کمی به پسر نزدیک شد ودستی روی شونش زد:
_متاسفم،
خب اونقدراهم که فکر میکرد پسر بدی نبود فقط تومکان وزمان اشتباهی اشناشده بودن....
هی جیمین بهتره شاگرد منو راحت بذاری تا به ادامه کارمون برسیم،جیمین لبخند دیگه ای به پسر زدو به سمت ورودی خونه حرکت کرد،
_خب پسری که اسم نداری از حرکات سریعت وقدرت بدنیت مشخصه قبلا رزمی کارکردی ناخوداگاهت هنوز به یاد داره اموزشاتو واین کارتو راحتتر میکنه،برای مطمئن شدن حملات منو دفع کن وسعی کن بهم حمله کنی،
باادامه حرفش حمله کرد..

یک ساعت تمرین حسابی جفتشونو خسته کرده بودوچانیول تقریبا تمام استخوناش دردگرفته بود،تکنیک نه بلکه سرعت چیزی بود که باعث برتری پسر میشد.
چان به طناب گوشه رینگ تکیه داد:

_خب کافیه تو تقریبا توسطح خوبی هستی پس بهتره از مرحله دفاع شخصی بگذریم وبه بقیه چیزا بپردازیم..دنبالم بیا

به سمت غرب باشگاه حرکت کرد وپسر بدون حرف پشت سرش راه افتاد،روی دیوار صفحه نمایشی بود که چانیول درحال وارد کردن اعدادی بود وبعد با صدای تیک دیوار غربی شروع به حرکت کرد،خب فک کنم هنوز خیلی چیزا درمورد اون زیر زمین به ظاهر ساده وجود داشت که میتونست سوپرایزش کنه،
_تاصب میخوای همونجا بمونی؟بیاداخل
سریع وارد اتاق شدو دیوار مجددا سرجاش برگشت به سمت فضای اتاق برگشت،دیوارای اتاق کاملا باانواع اسلحه وچاقو پوشیده شده بود میز بزرگی وسط اتاق وجودداشت که یه سری طناب و وسایل وقلاب روش به چشم میخورد،
_بیا جلو
به سمت چانیول رفت وکنار میز متوقف شد،ایپدی که تو دستش بود رو سمت پسر گرفت:
_پنج شنبه شب قراره به یه مهمونی برید ،به سه گروه تقسیم میشید یه گروه رانندگی میکنن دو گروه وارد مهمونی میشن،گروه Aباید سراغ هدف برن وگروهB مسئولیت امنیت گروهAرو بعهده دارن از اونجایی که فقط ۳روز وقت داریم و دفاع شخصی بلدی تاحدودی فک میکنم برای گروهBمناسب تر باشی اما این به این معنی نیست که بقیه اموزشارو لازم نداری تو باید اماده باشی درصورت وقوع هرمشکلی برای یکی از اعضای گروه جاشونو پرکنی مفهومه؟
_بله
_خوبه،هدف سو جی سوب، ۲۹ساله قراره تومهمونی کت وشلوار سرمه ای بپوشه،معمولا ۳تا بادیگارد بیست وچهار ساعته وهمه جا حتی دستشویی همراهمشه یه گردنبند توی گردنشه زنجیر نسبتا زخیم وپلاک کلیدی به شکل جمجمه وبعد عکس روی ایپد رو رد کرد تا تصویرکلید روصفحه دیده شه، تونگاه اول کلید به نظر نمیاد،به دست اوردن کلید وظیفه تونیس گروه Aانجامش میده ولی بهتره که بدونی درموردش..
نگاهی به عکس کلید انداخت بلند ومسی رنگ با طرح جمجمه همونطور که چانیول گفته بود،
_تواین ماموریت قرار نیست از سلاحی استفاده بشه برای همین خیلی باید مواظب باشیدوتمییز انجامش بدین،اینو بگیر،
شیشه ای بیضی شکل بامحتوای مایعی قرمز رنگ به سمت پسر گرفت،ایپدرو روی میز گذاشت وشیشه رو از چانیول گرفت،
_اینو بریز تو نوشیدنی مرد وسعی کن حواس بادیگاردارو پرت کنی بقیه کارارو گروه A انجام میدن،درصورتی که هر اتفاقی افتاد بدون اتلاف وقت باید جایگزین بشی،گروه Aقراره به مرد نزدیک بشن دونفر مشغول نگهش دارن ونفر سوم گردنبد رو بازکنه.

𝐀𝐋𝐏𝐇𝐀Where stories live. Discover now