part ³⁵

5.6K 1.3K 251
                                    

بکهیون خم شد و دستای کوچیکش رو با عصبانیت روی میز مشکی رنگ اداره ی پلس کوبید.
-من از این آقا شکایت دارم!
به چانیول که یه کیسه ی یخ روی چشم چپ کبودش فشار می داد،اشاره کرد ولب پایینیش رو گاز گرفت.

-تا اخرعمرش تو سیاه چال حبسش کنید و برای یک ساعت هم شده اجازه ندید از اونجا خارج بشه.
با یه لحن جدی گفت و تو چشمای بی حوصله ی افسر پلیس که با یه خلال دندون،دندوناش رو تمیز می کرد،نگاه کرد.

-ما سیاه چال نداریم...دوره ی چوسان خیلی وقته که تموم شده.
افسر پلیس با لحن یکنواختی اطلاع داد و پاش رو از کفشاش بیرون کشید و روی میز گذاشت.
شروع به ماساژ دادنش کرد و حال بکهیونو به خاطر بوی بدش بهم زد.
چقدر چندش آور!

-سیاه چال ندارید؟اشکالی نداره،حداقل اونو برای صد و سی و پنج سال توی زندان مرکزی سئول حبسش کنید.
گفت،دستش رو مشت کرد و افسر پلیس آهی کشید.
شغلشو دوست داشت اما از این قسمتش که گیر آدمای زبون نفهمی مثل پسر رو به روش می افتاد،متنفر بود.
-اول باید بدونم شکایتتون چیه.
به صندلیش تکیه داد و گردنش رو خاروند.

-شکایت؟با اینکه سخته اما جنایتی که در حقم شده رو یه بار دیگه تعریف می کنم.
بکهیون گفت و نفسش رو با خشم آزاد کرد.
-من هیت شدم و...و توی هیت بهم تجاوز شد و مارک شدم.
انگشت اشاره ش رو مقابل صورت چانیول نگه داشت.
-و این آلفا هم کسی بود که این بلا رو سرم آورد...به نظر شما هم متشخص میاد،اینطور نیست؟اما باسنم رو با وحشی گری...
قسمت آخر حرفش رو خورد،توضیح دادن در مورد اتفاقی که برای باسن بیچاره ش افتاده واقعا خجالت اور بود.
حتی وقتی روی صندلی هم نشسته بود درد داشت.
پارک چانیول به خاطر باسنش هم که شده باید مجازات می شد.
لباش رو هم فشار داد.

افسر پلیس یکی از ابروهاش رو بالا انداخت.
-تجاوز و مارک...اتهام کمی نیست.
به چانیول که همچنان کیسه ی یخ رو روی چشمش فشار می داد،تیز نگاه کرد.
پس این آلفای حیوون صفت کسی بود که به اون امگای زبون نفهم...یعنی همون بیچاره،آسیب زده بود؟
واقعا؟

با اینکه حدود یازده ساله که وارد نیروی پلیس شده و با انواع اقسام آدما سرو کار داشت اما این پسر اصلا بهش نمیومد!
می دونست که نباید از ظاهر کسی قضاوت کنه چون بعضی از گرگ ها خودشونو تو پوست گوسفند پنهان می کردن.
اما...
لعنتی...
این پسر جذاب که خیلی مظلومانه روی صندلی نشسته بود و نگاه های پر از عشق به امگای کنارش می انداخت.
این دیگه چه کوفتی بود؟!

-درسته و برای زندان رفتنش هم کافیه.
صدای جیغ جیغای امگا مو نقره ای رشته ی افکارش رو پاره کرد.
-در رابطه با اتهامات وارد شده حرفی نداری که بزنی؟اونا رو قبول می کنی؟
بدون توجه به بکهیون از چانیول پرسید و دستش رو زیر چونش گذاشت.

-منکر اینکه با بکهیون رابطه ی جنسی داشتم و اونو مارک کردم نمیشم اما باور کنید خودش بود که ازم خواست...
سرش رو به طرف امگا که ساکت شده بود چرخوند و ادامه داد.
-توی هیتش کمکش کنم.
صدقانه گفت و بکهیون آب دهنش رو محکم قورت داد.
-و اون هم به خاطر اشتباهم مجازاتم کرد.
کیسه ی یخ رو از چشمش فاصله داد و ابروهای افسر پلیس از تعجب بالا پرید.
-میخوای بگی که این امگا با این جسه ی کوچیکش این بلا رو سر صورتت اورده؟

"ugly beta" __chanbaekWhere stories live. Discover now