Part 11 🔱

3.6K 605 310
                                    

12:19 PM
- مرکز پلیس لندن -

لاکی به تهیونگ که سمت دیگه‌ی میز نشسته بود و به نقطه‌ی نا معلومی زل زده بود نگاهی انداخت. نمیدونست ویولت و تهیونگ چقدر صمیمی بودن که مرگش تا این حد تهیونگ رو ناراحت کرده بود و شناختی هم از دختری که به قتل رسیده بود نداشت تا بخواد عکس العمل خاصی به مرگش نشون بده، شنیده بود اون هم تازه به تیمشون منتقل شده بود و ذهنش تمام مدت داشت فرضیات متفاوتی رو کنار هم میچید.
چند دقیقه بعد با جمع شدن همه‌ی اعضای تیم دور میز کوچیک وسط اتاق، لاکی از جاش بلند شد و برگه‌هایی که اطلاعات پرونده بود رو بین همشون پخش کردن.
این جلسه فقط مخصوص به تیم جرائم خشن بود و آدم‌های زیادی توش حضور نداشتن، همین هم باعث میشد جو خیلی سنگین و معذب کننده باشه، هر چی که بود یکی از افسر های خودشون به قتل رسیده بود، در واقع کل اداره به هم ریخته بود و همه به این فکر میکردن که ممکنه نفر بعدی خودشون باشن.حتی مستخدم اونجا هم از این قضیه بو برده بود!
لاکی بعد از پخش کردن برگه‌ها دوباره سر جاش برگشت و دست به سینه با اخم خفیفی کمی به برگه ها خیره موند و بعد سر بلند کرد و به بقیه نگاه کرد.
نفس عمیقی کشید و سرفه ای کرد تا حواس این جمع که توی جو گرفته ای فرو رفته بودن رو به خودش جلب کنه، تقریبا هیچکس انتظارش رو نداشت که قاتل سراغ یکی از افسرهای پلیس بره، الان همه کمی ترسیده بودن، قربانی بعدی کی بود؟
لاکی نفسش رو با صدا بیرون داد و برای خاتمه دادن این سکوت بدون مقدمه شروع کرد:

-قاتل دیروز یک قربانی جدید به جا گذاشت و همراه با این قربانی به ما یک سرنخ بزرگ داد. هدفش رو از این کار نمیدونیم ولی اگر به صفحه اول برگه‌ای که بهتون دادن نگاه کنین، متوجه اطلاعاتی راجع به سرنخی که در دست داریم میشین.

تهیونگ برگه‌ی روی میز رو برداشت و به صفحه‌ی اولش نگاه کرد.

"نِمِسیس، الهه انتقام"

با همچین تیتری شروع شده بود. تهیونگ ناخودآگاه اخم کرد و برای اولین بار در طی اون چند ساعت نگاهش رو به سمت لاکی برد و بهش زل زد.

- خب برای یک بار اون به ما برای پیش بردن این پرونده کمک کرد؛ نِمِسیس به معنی الهه انتقام! تا حدودی فرضیات مطرح شده توی جلسه ی قبل رو تائید میکنه، الان باید بفهمیم این انتقام به خاطر چیه، سوژه ها چطور انتخاب میشن و نفر بعدی چه کسی ممکنه باشه تا در نهایت بتونیم به یه مظنون برسیم!

لاکی با تموم شدن حرفش نگاه مرددی به تهیونگ انداخت و ادامه حرفش رو جوری که انگار مخاطبش تهیونگ باشه بیان کرد:

- با توجه به فرضیه ای که گفتیم قاتل ها دو نفرن! باید مظنون هامون رو به سمت خانواده های اون پنج کودک ببریم! مثلا یکی که بیشترین ضربه رو از مرگ بچه‌اش خورده و نتونسته با مرگش کنار بیاد.

NEMESIS | VKOOK Donde viven las historias. Descúbrelo ahora