☕فنجان هفدهم : سایز دماغ خیلی مهمه!

8.7K 2.6K 1K
                                    

-اون پسر مو قهوه ایه چی؟ همون که اون گوشه داره رامیون میخوره؟

بکهیون با صدایی که حالا یه کم شل و ول شده بود پرسید و جیمین با چشمهای براق چرخید و نگاهش رو داد به سمتی که بکهیون اشاره کرده بود و باعث شد یونگی با لبهای خط شده دوباره روی صندلیش وول بخوره. قرار بود بیان یه دکه خیابونی و چهارتایی مست کنن اما حالا این مست کردن دوستانه تبدیل شده بود به ماموریت پیدا کردن یه کراش برای جیمین و یه جورایی این مسئله داشت بدجور با اعصابش بازی میکرد.

-نه دستهاش کوچیکه...

نایون خونسرد گفت و لیوان کوچیک سوجوش رو بالا داد و نگاه سه تا پسر پشت میز چرخید روش.

-خب باشه! مشکل دستای کوچیک چیه؟ منم دستام کوچیکه!

جیمین با حرص گفت و نایون با نیشخند بعد از سر دادن موهاش پشت گوشش نگاهش رو به پسر خاله اش داد و بعد دستش رو بالا اورد و فاصله انگشت شست و اشاره اش رو به حضار مشتاق پشت میز نشون داد.

-فاصله این دوتا اندازه اون پایینی رو مشخص میکنه...حداقل یکیتون باید یه چی اون پایین داشته باشه!

با این توصیف بکهیون که حسابی به خاطر فاصله دوتا انگشتهاش از هم نیشش باز شده بود با غرور به عقب تکیه داد و یونگی که اصلا دستش رو هم بالا نیاورده بود چشمهاش رو چرخوند.

-چرا چرت میگی عجوزه؟ دماغ مشخصش میکنه!

جیمین داد زد و نایون با لبخند رو اعصابی گردنش رو کج کرد.

-اوه واقعا؟ خب فرقی هم نکرد چون بهرحال تو دماغت هم کوچیکه عزیزدلم!

-ولی دماغ اون پسره...اوف عجب چیزیه!

بکهیون قبل از اینکه جیمین بخواد به سمت دختر خاله ی هارش هجوم ببره با نیشخند گفت و توجهی به نگاه زهراگین یونگی که به سمت شلیک شد نکرد. دوباره نگاه نایون و جیمین به سمت پسر معصومی که بی خبر از اینکه ،سمت دیگه دکه یه بحث داغ درباره سایز احتمالی دیکش در جریانه داشت رامیونش رو هورت میکشید چرخید.

-شت اره...اصلا خودم میرم بهش میدم!

-بشین سر جات! بکهیون برای من انتخابش کرده!

جیمین بالافاصله پرید به نایونی که صورتش داشت اون حالت خاص مورد نیاز برای مواقع مخ زنی رو میگرفت.

-خودم دیدمش اول چرا خودم نرم اصلا؟

بکهیون با چشمهای درشت شده گفت و نایون و جیمین پوکر چرخیدن سمتش.

-یعنی میخوای به عشق اسمونیت خیانت کنی؟

دختر پشت میز همینطور که دوباره لیوان های کوچیکشون رو پر سوجو میکرد پرسید و بکهیون با لبهای اویزون یه اه عمیق کشید.

-وقتی اون عشق اسمونی من به کونشم خب چیکار کنم؟

-نظرتون چیه هیچکس نره بده و فقط بشینید سر جاتون و مشروبتون رو کوفت کنید؟

☕⊱A Hug In A Cup⊰☕Where stories live. Discover now