☕فنجان آخر : حتی اگه هزاربار برگردم عقب بازم تو رو انتخاب میکنم.

7.8K 1.7K 1K
                                    

-خوشحالم آشتی کردن...

جیمین همینطور که دستش رو زیر چونه‌اش زده بود و بعد چند دقیقه تماشای یونگی حین پیانو زدن بالاخره نگاهش رفته بود سمت دیگه‌ای با اشاره به جونگیون و نایونی که گوشه کافه روی مبل ها نشسته بودن و داشتن آروم حرف میزدن، گفت. یونگی نگاهش رو از نوت‌هاش جدا کرد و چند لحظه بالا آورد. فقط برای چند ثانیه دوتا دختر سمت دیگه کافه رو چک کرد و بعد با یه هوم آروم نگاهش دوباره پایین رفت. جیمین آروم خندید.

-خب. همین که دیگه جای به تخمم گفتن فقط به یه هوم رضایت میدی امیدوارکننده‌اس.

با نیشخند گفت و یونگی یه چشم غره کوچیک رفت.

-بهرحال درونی هنوز به تخممه.

جیمین با صدا خندید.

-ولی حرف تو باعث شد یهو نایون آروم شه اون روز. اونقدرام به تخمت نیست مین یونگی.

گارسون جوون با نیش باز گفت و دوست پسرش یه هوف با صدا کرد.

-فقط میخواستم یه کار خیر کرده باشم.

یونگی با جدیت و اخم گفت و جیمین فقط دوباره تکخند زد.

-الانم یه کار خیر کن و دهنت رو ببند و بوسم کن.

پسر مو بلوند سریع گفت و خم شد و لبهاش رو روی لبهای نرم دوست پسرش گذاشت و یونگی هم بلافاصله دستش رو پشت سر جیمین گذاشت و خم شد کامل سمتش. بوسه‌اشون تازه داشت یه کم عمیق میشد که با صدای کوبیده شدن یه چی روی پیانو جفتشون پریدن.

-از این کارها تو کافه نکنید. دردسر میشه.

بکهیون با اخم گفت و جیمین پوکر پلک زد.

-از کی تا حالا انقدر قانونمند شدی.

-از وقتی که ددیم خوشش نمیاد حتی منم بوسش کنم و میگه ممکنه یهو مشتری بیاد تو. اگه من بوس گیرم نمیاد هیچکس دیگه‌ای هم نباید گیرش بیاد.

بکهیون پوکر و یه کم حرصی گفت و یونگی شاید اگه اونقدر خسته نبود یه لگد روونه دوست دیوسش میکرد.

-توله سگ رو ببینا..

ولی جای لگد فقط به گفتن همین جمله بسنده کرد و دست‌هاش رو با اخم زد زیر بغلش.

-برید انباری. اونجا رو که ازتون نگرفتن.

بکهیون با اخم گفت و بعد یه کم زبونش رو براشون درآورد و با قدم‌های تند تند از دوستاش فاصله گرفت. اگرچه که وقتی چرخید دوباره سمتشون جیمین و یونگی واقعا هم داشتن میرفتن سمت انباری و باعث شدن از حسودی دلش بخواد جیغ بکشه. با لبهای آویزون اومد پشت کانتر و کنار چانیولی که بی‌خبر از دنیا بازم داشت کتاب میخوند ایستاد. کلی صدا از خودش به نشونه اعتراض و جلب توجه خارج کرد حتی یکی دوبار میو کرد ولی چانیول جوری به اون کتاب تخمی زل زده بود انگار کون دوست پسرشه.

☕⊱A Hug In A Cup⊰☕Where stories live. Discover now