Are you calling me a sinner...

katayoon_malik

84K 12.4K 3K

**من فقط یه قاتل زنجیره ایم که فراریه،چه چیزی در موردش انقدر بده...کشتن منو خوشحال میکنه** *پس تو یه ادم بدی... Еще

1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30

13

2.2K 368 6
katayoon_malik

کمی بعد،غروب همان روز

درحالیکه جونگ کوک داره تو آشپزخونه غذا درست میکرد و هوسوک داره بهش کمک میکنه من روی کاناپه نشستم و بین مسیجای رندوم میگردم.

من یه خواهر دارم و راجبش نمیدونستم،چرا پدر و مادرم چیزی بهم نگفتن.

افکارم با خندیدن جونگ کوک و هوسوک قطع شد.

چرخیدم و دیدم که هوسوک برای جونگ کوک شکلکای احمقانه در میاره‌.

به شدت احمقانه برای من

بلند شدم و به سمتشون رفتم و روی اپن نشستم

اونا متوجه نشدن چون داشتن بیش از حد بازی میکردن که بخوان متوجه بشن.

هوسوک متوجهم شد و متوقف شد

جونگ کوک به هوسوک و بعد به من نگاه کرد

جونگ کوک گناهکارانه لبخند زد

**میخوای قاشقو لیس بزنی؟**

جونگ کوک گفت

*نه،دیگه گشنم نیست*

گفتم و به طرف طبقه‌ی بالا رفتم

(یک ساعت بعد)

جونگ کوک در اتاقو باز کرد و بی سروصدا اومد داخل

به سمت دستشویی رفت تا دندوناش و موهاشو بشوره
بعدش بیرون اومد و درست کنارم دراز کشید

**تهیونگ**

جونگ کوک به آرومی گفت

جواب ندادم

بازومو گرفت و سعی کرد تا بچرخونتم.

خیلی سورپرایز شدم که تونست

گونه هامو نوازش کرد و لبخند زد

**تهیونگ**

دوباره به آرومی گفت

چشمامو باز کردم

به سرعت عقبو نگاه کرد

**تهیونگ**

گفت و سعی کرد توجهمو جلب کنه

*چیه؟*

گفتم و دستامو کشیدم

**حالت خوبه؟**

گفت و صورتمو به سمت خودش‌چرخوند

*آره*

گفتمو برگشتم تا دوباره بخوابم

جونگ کوک صورتمو نوازش کرد

**هوسوک بهت چی گفته؟**

گفت

دستمو جلوی صورتم گذاشتم تا دستاشو برداره

*هیچی،میخوام بخوابم*
(صگ اخلاق گاو😑)

گفتم و دوباره پشتمو بهش کردم

جونگ کوک چرخوندم و اومد روم نشست تا نتونم دوباره بچرخم.

خم شد و هر کدوم از دستاشو روی گونه هام گذاشت

**تهیونگ،چی شده؟**

گفت

فقط بهش نگاه کردم

*نمیخوام راجبش حرف بزنم*

گفتم

**تهیونگ من همینجوری به پرسیدن ادامه میدم**

**تهیونگ لطفا،من میخوام کمک کنم**

*باشه...اون بهم گفت که من یه خواهر دارم و اینکه اون دوتا باهم قرار میذارن.*

**میخوای درموردش چیکار کنی؟**

*برمیگردم خونه و پیداش میکنم*

**ولی تو نمیتونی منو اینجا بذاری و بری،من میخوام بیام.**

*تو میمونی*

**و-**

*یه مدتی میمونی،نمیخوام که آسیب ببینی،من نمیدونم که اون کجاست و اگه این باعث میشه به مردم صدمه بزنم تا پیداش کنم به مردم صدمه میزنم و نمیخوام که مردم به تو صدمه بزنن مخصوصا جاییکه قبلا زندگی میکردم.*

**ته-**

*فردا میرم،حالا بگیر بخواب*

**اما تهیونگ،حداقل میتونم یه جایی نزدیک به موقعیتت بمونم؟**

*در موردش فکر میکنم اما خیلی دور نه،حالا بگیر بخواب*

**اوکی شب بخیر**

★★★★★★★★★★★

ووت و سی ام نشه فراموش!

لاو یو ال💛
مالیک

Продолжить чтение

Вам также понравится

222K 18.7K 40
پسری که عاشق ممنوعه ترین فرد زندگیش بود... عشق ممنوعه جونگوک به همسر خواهرش تهیونگ که از قضا سرهنگ بود چی میشه اگه جونگکوک نتونه جلوی احساساتش رو بگ...
407K 46.9K 39
💵دوست پسرم بادیگاردمه💵 جئون جونگکوک ... اون معنی اصلی کلمه بدبخت بود ! از زمانی که بدنیا اومد داشت با مشکلاتی که نمیدونست چرا هیچوقت تموم نمیشن سر...
3K 542 9
اسم: ᗯITᕼ ᕼIᗰ Iᑎ Tᕼᗴ ᖴᑌTᑌᖇᗴ نویسنده: Armida کاپل اصلی: Vkook کاپل فرعی: yunmin &... ژانر: فن فیکشن- رمنس- تین فیکشن- رندوم- عمومی- مدرسه ای- فانتزی...
10.4K 355 30
اینجا بوک هایی از تهکوک که خیلی خفنن و مورد علاقه ی خودم هستن رو معرفی میکنم حتما سر بزنید بهشون بهترینن! ✨️این بوک پایان نداره✨️