part 8

9.5K 1.6K 366
                                    

"کجا میرید؟" تهیونگ از بقیه که با لباسای سر تا پا سیاه داشتن با قدمای سنگین از خونه بیرون میرفتن پرسید

با تعجب نگاه میکرد که جین نگهش داشت "ته‌بر اونا کار دارن باید برن"

"حتمنی باید برن؟ جیمینی هم باهاشون میره؟"
با مظلومیت پرسید و دوباره بهشون نگاه کرد

"آره ته ته باید برن ولی زود برمیگردن.. امیدوارم" جین گفت و قسمت آخر جملش رو آرومتر زمزمه کرد کاری که اونا میکردن خطرناک بود و نمیدونست ممکنه چه اتفاقی برای هر کدومشون بیفته

"هوبی هم میره؟"

"آره هوبی هم باهامون میاد" ایندفه جیمین جواب داد و لبخند زد ، صدای یونگی رو شنید که صداش میزد ، سرشو سمت تهیونگ برگردوند  "ته ناراحت نباش زود برمی‌گردم هوم؟ باید برم دیگه بای بای ته‌بر"

"بای بای خوشبگذره" با لبخند آرومی براشون دست تکون داد... جونگکوک رو دید که از پشت فرمون داره بهش نگاه می‌کنه آبدهنشو قورت داد و برای اونم دستاشو آروم تکون داد

جین تغییر حالت تهیونگ رو متوجه شد
"اتفاقی افتاده؟"

"نه هیچی" تهیونگ گفت و نگاهشو از جونگکوک گرفت پسر بزرگتر قبل اینکه راه بیفته نگاه آخری بهش انداخت و ماشین رو حرکت داد

"بریم داخل نباید زیاد بیرون بمونیم"
جین با عجله تهیونگ رو تو خونه کشید..اونا خیلی مراقب بودن که بقیه متوجه تهیونگ نشن
هیچ هایبریدی تو دنیای مافیا جا نداشت.. اگر راهش تو مافیا باز شه سرنوشت خوبی در انتظارش نبود ، ازش سو استفاده میشه..اونا همیشه طعمه خوبی برای تبدیل شدن به یه برده جنسی بودن

و اونا اصلا نمی‌خواستن همچین اتفاقی برای پیشی  شون بیفته...البته به جز جونگکوک...درباره اون هنوز مطمئن نیستن..

"چرا اونا رفتن جینی؟" تهیونگ بعد اینکه داخل خونه شدن پرسید

"کار مهمی داشتن"

"چه کاری؟ اونا هم دکترن؟" تهیونگ سرشو کج کرد و با لحن کنجکاو پرسید

"نه اونا...یه چیز دیگه ان حالا بعدا بهت میگیم"

"هوم باشه" تهیونگ جواب داد و لی لی کنان به سمت میز رفت تا نقاشی شو کامل کنه ولی وقتی بالا سر نقاشیش رسید با گلی که له شده بود و گلبرگاش به طرز ناراحت کننده ای رو زمین ریخته بودن مواجه شد

لباشو جمع کرد ، نشست زمین و دونه دونه گلبرگا رو جمع کرد و پیش جین دویید

"جینی" با صدای بغض دار گفت و جلوی جین که تو آشپزخونه بود وایساد
"یه نفر به قتل رسوندتش"

"اوه نه" جین گفت و به گل له شده تو دستای هایبرید نگاه کرد

"کی همچین کار ظالمانه ای باهاش کرده" تهیونگ گفت و یهو پرید "مستر بوده اون حتما مستر بوده... مستر از ته ته خوشش نمیاد برای همین گلشو به قتل رسونده"

 𝙅𝙚𝙤𝙣'𝙨 𝙃𝙮𝙗𝙧𝙞𝙙 | 𝙆𝙤𝙤𝙠𝙫Where stories live. Discover now