part 5

9.5K 1.5K 636
                                    

تهیونگ دور خونه چرخ میزد..
چندروز از اومدنش به این خونه گذشته بود..

همشون آدمای خوبی بودن و باهاش خوب رفتار میکردن... جیمین و هوسوک رو خیلی دوست داشت
اونا باهاش خیلی بازی می‌کردن و مراقبش بودن
اون حتی برای هوسوک هیونگش رو هوبی صدا میزد 

"بیا منو بگیر ته ته" هوسوک درحالی که از کاناپه پایین پرید داد زد و دیوانه وار عربده میزد و درحالی که میدویید خودشو به درو دیوار خونه میکوبید

اون خیلی پر شور و هیجان بود و همیشه پایه بازی بود ولی هیچوقت کسی باهاش بازی نمی‌کرد
شاید بعضی موقع ها جیمین حوصله میکردو پایه دیوونه بازیهاش میشد ولی بعد اینکه تهیونگ اومد دیگه مجبور نبود کسیرو اصرار کنه تا باهاش بازی کنه اون حالا تهیونگ رو داشت و تهیونگ هم عاشق بازی کردن با هوبی هیونگش بود

"ایندفعه میگرمت" تهیونگ با لبخند مسطتیلیش گفت و با پاهای کوچولوش دنبال هیونگش دویید ولی زیاد سریع نبود و همیشه کلی طول می‌کشید تا هیونگش رو گیر بندازه  هوسوک سمت در دویید و تهیونگ هم دنبالش رفت..

وقتی تو راهرو میدوییدن دم نرم و بلندش تو دست کسی گیر افتاد و کشیده شد

"اوییی" تهیونگ زمین افتاد و دمشو گرفت از درد تو چشماش اشک جمع شد و با قیافه مظلوم دمشو ناز میکرد

"اوه ساری سر رام بودی" جونگکوک با نیشخند گفت

"ببخشید مستر" تهیونگ از جاش بلند شد
هوسوک برگشت ببینه تهیونگ کجا موند
جونگکوک به هایبرید پوزخند زد و رفت..
هوسوک به رفتن جونگکوک خیره شد
"چی میخواست؟"

"هیچی ته ته فقط سر راه مستر بود"
تهیونگ با قیافه ناراحت زمزمه کرد

هوسوک آهی کشید اون واقعا جونگکوک رو درک نمی‌کرد درسته جونگکوک زاتا آدم بی ادب و بیشعورو گند اخلاقی بود ولی نه در این حد!!
این اولین باره که جونگکوک رو اینقد نسبت به کسی حساس میدید

"بیا فقط بریم فیلم ببینیم" هوسوک گفت و با تهیونگ به سمت هال رفتن
پرده هارو رو پنجره بزرگ هال کشید و کنترل رو برداشت

"یعنی ته ته هم می‌تونه ببینه؟"
تهیونگ چهارزانو رو کاناپه نشسته بود و دم نرم و سفیدشو دورش پیچیده بود تا جا برای نشستن هوسوک باز شه

"البته چرا که نه؟"

"مستر قبلیم وقتی تلویزیون میدید می‌گفت دورورش نباشم"

"قانونای اونو فراموش کن ته ما اینجا قانونی نداریم"
هوسوک گفت و با دستش موهای تهیونگ رو بهم ریخت 

"ته ته اینجارو خیلی دوست داره" تهیونگ با خوشحالی گفت هوسوک لبخندی بهش زد
از وقتی تهیونگ اومده بود فضای خونه شادتر شده بود و همه خوشحال تر بودن..

 𝙅𝙚𝙤𝙣'𝙨 𝙃𝙮𝙗𝙧𝙞𝙙 | 𝙆𝙤𝙤𝙠𝙫Where stories live. Discover now