part 35

4.5K 855 134
                                    

صبح روز بعد تهیونگ خودش رو تو بغل جونگکوک پیدا کرد ، لبخند محوی زد
احساس امنیت داشت .. تو بغل کوکیش بود و از دست مستر در امان بود .. دوست داشت همیشه تو بغل جونگکوک باشه
تکونی به خودش داد و موجی از درد تو بدنش پیچید جای لگد هایی که دیشب خورده بود درد میکرد
نمی‌خواست دوباره بهشون عادت کنه ..

"صبح بخیر" جونگکوک لب زد و هایبرید رو به خودش نزدیک تر کرد ، تهیونگ گازی از لبش گرفت و چشمهاش رو محکم از درد بست، صورتش تو سینه جونگکوک بود و چهره دردناکش از پسر بزرگتر مخفی بود

"به کوکی بوس میدی؟" صدای جونگکوک رو شنید
صدای صبحگاهیش بی نهایت سکسی بود .. خشدار و بم..
با صورت سرخ شده دو دستش رو رو دهنش گذاشت
"اما دهنم بو میده"
"اهمیتی نمیدم حالا به دوست پسرت بوس بده"
"دو-دوست پسر؟" تهیونگ سرش رو از سینه جونگکوک بلند کرد

"آره پس چی؟... همسر؟"

لبخند خجالت زده ای رو لبهاش اومد ، گونه هاش رو با دستاش پوشوند و کمی خودش رو بالاتر کشید خم شد و بوسه کوچیکی رو لبهای دوست پسرش گذاشت
اما جونگکوک فقط به یه بوسه کوچیک راضی نبود ، کمر تهیونگ رو فشار داد و تا حد امکان به خودش نزدیک ترش کرد مکی از لبهای تهیونگ گرفت و بوسه عمیقی رو شروع کرد 
"به این میگن بوسه صبحگاهی" با نیشخند نکاهشو از لبه‌ای پف کرده هایبرید گرفت و دستش رو تو موهای سفیدش فرو کرد نگاهش به قلاده افتاد زنگوله کوچیک رو تکونی داد و صدای جیرینگ ظریفش تو فضا پخش شد

"همم.." با متوجه شدن جای خالی اسم رو قلاده زمزمه کرد و تگ خالی اسم رو کند 
"اینو برای مدتی قرض میگیرم"

"برای چی؟"
"حالا میبینی" از جا بلند شد و باعث افتادن هایبرید رو تخت شد
"کوکی قویه ته ته سنگین نبود؟" تهیونگ با متوجه شدن اینکه پسر بزرگتر چقدر آسون بلند شده بود با اینکه خودش کاملا روش پهن بود پرسید

"تو فقط یه بیبی هایبرید کوچولویی"

"من 21 سالمه" با لبهای جمع شده غرغر کرد

"نه اونقدر بزرگ برای من که از بیبی صدا زدنت دست بکشم و تا موقعی که بمیرم تو بغلم نگهت ندارم"
با شنیدن کلمه بغل وسط حرف پسر بزرگتر پرید "پس من بیبی ته ته ام" لبخند مستطیلیش رو نشون داد و صورتش رو تو گردن جونگکوک فرو کرد

و پسر بزرگتر میدونست چرا قلبش وحشیانه میکوبید ..
دستهاش رو دور هایبرید حلقه کرد و به خودش فشرد
به تگ اسم خالی تو دستهاش نگاه کرد
مطمئن بود تهیونگ قرار بود از کاری که بکنه خوشش بیاد.. قرار بود بقیه موقع دیدنش بفهمن اون موجود کیوت متعلق به کیه ..

-

با گذشت چند روز گذشته جونگکوک نگران هایبرید شده بود ..
تازگی ها به ندرت حرف میزد و بیشتر وقتش رو تو اتاق زیر پتو میگذروند 
تهیونگ اجازه نمیداد زیاد نزدیکش بشه، خودش رو موقع لباس عوض کردن پنهان میکرد و خجالت کشیدنش رو بهونه 

 𝙅𝙚𝙤𝙣'𝙨 𝙃𝙮𝙗𝙧𝙞𝙙 | 𝙆𝙤𝙤𝙠𝙫Where stories live. Discover now