پسر بزرگتر نیمه شب از خواب بیدار شده بود
گلوش خشک شده بود..
این چند وقت خواب راحتی نداشت ، خواب وی رو میدید و همه ی اینا از وقتی شروع شده بود که اون هایبرید سرو کلش پیدا شده بودخمیازه ای کشید و به موهاش دستی کشید
از پله ها پایین رفت ، وارد هال شد و به سمت آشپزخونه راه افتادنگاهش به سمتی که آخرین بار هایبرید رو اونجا تنها گذاشته بود کشیده شد ، انتظار داشت که هایبرید اونجا باشه
اما نبود یعنی رفته تو تختش؟ ..
لیوان شیرموزشو پر کرد و به اپن تکیه دادفکرش به وی کشیده شد اونم شیرموز خیلی دوست داشت و عاشق گلای آبی بود
وی هرروز براش دسته گلای آبی درست میکرد و بهش میداد
جونگکوک هم هردفعه با یه لبخند بزرگ اونارو میگرفتچشمش به گل آبی روی میز ، کنار نقاشی ای که حتما اون هایبرید کشیده بود افتاد
لیوانشو تو سینک گذاشت ، به سمت میز رفت
و گل رو برداشت...این از همون گلایی بود که وی بهش میداد اخمی رو صورتش نقش بست
اون هایبرید چطور جرئت کرده بود گلای تو باغشو بِکنه؟؟جونگکوک اونارو برای وی کاشته بود..
تا چشم کار میکرد تو باغش ازین گلا کاشته بود..
اون قبلا امید داشت که یروز برمیگرده و بهش توضیح میده..گل رو تو دستاش مچاله کرد و گل برگاش رو زمین ریخت... به نقاشی نگاه کرد
یه هایبرید بود که حتما خود تهیونگ بود ..
اسمشو با دستخط بزرگ و درهم نوشته بود و کلی گل آبی اطرافش کشیده بود با کلی قلبای کوچولو و قرمز اطراف سرشجونگکوک پوزخندی زد و به سمت پله ها رفت
در حد مرگ خسته بود و میخواست کلی بخوابهاما صدایی به گوشش رسید
اخمی کرد و دقتشو بیشتر کرد صدا نزدیک اتاقش بود.. از اتاق هایبرید بود..درو باز کرد و سرشو داخل اتاق کرد ، هایبرید هیچ جا دیده نمیشد ..
در هر صورت هم بهش ربطی نداشت.. میخواست بیرون بره که صدا بلندتر بگوشش میرسیدایندفعه کامل وارد اتاق شد..صدا از داخل حموم میومد صدای دوش آب بود
"هی" در زد ولی جوابی نشنید
محکمتر درو زد ولی بازم جواب نشنید
نمیتونست انکار کنه که فقط یه کوچولو نگران شده
در حموم رو باز کرد و به داخل نگاه کرددوش باز بود و هایبرید تو خودش مچاله شده بود
"واقعا که..." جونگکوک گفت و به سمت وان رفت
هایبرید مثه یه توپ تو خودش مچاله شده بود و زیر آب یخ میلرزید"چرا آخه" جونگکوک با آه گفت و دوش رو بست
"بیا" جونگکوک گفت اما هایبرید تکونی نخورد
YOU ARE READING
𝙅𝙚𝙤𝙣'𝙨 𝙃𝙮𝙗𝙧𝙞𝙙 | 𝙆𝙤𝙤𝙠𝙫
Fanfiction[Completed] تهیونگ یه هایبرید گربست که از خونه فرار کرده... جونگکوک رئیس یه بند خلافکاره که از هایبریدا متنفره.. چی میشه اگه ، تهیونگ راهش به خونه جونگکوک باز شه؟؟ جونگوک اصلا قرار نیست ازش استقبال گرمی کنه..! _________________________________ _چر...