part 37

5.1K 772 88
                                    

همه برای سفری که پیش رو داشتن آماده میشدن
تصمیم گرفته بودن برای عوض شدن روحیه هایبرید و استراحتی برای خودشون چند روزی به سفر برن

تهیونگ اولین نفری بود که بیدار شد
با یک حرکت رو شکم عضله ای جونگکوک نشست و دستهاش رو رو سینه برهنه پسر گذاشت
حسابی برای رفتن به دریا هیجان زده بود..
و همراه شدن با بقیه هم باعث میشد هیجان زده تر باشه

"کوکو بلند شو" تهیونگ ذوق زده دستهاش رو به سینه جونگکوک فشار داد و دمش رو نوازش وار رو بدن پسر کشید

"متوقفش نکن.." جونگکوک خوابالود زمزمه کرد

"چیو؟" هایبرید پرسید و کمی سرش رو سوالی کج کرد

"هیچی.." پسر بزرگتر لب زد و دستهاش رو رو رون های لخت و نرم هایبرید که دو طرفش جا گرفته بودن گذاشت و نوازش کرد

"زودتر پاشو بریم دریا"
تهیونگ که زیر لمس های پسر بزرگتر کمی آروم گرفته بود زمزمه کرد
و جونگکوک هم همراه هایبرید که رو بدنش ولو شده بود از جا بلند شد.

-

"تهیونگ اون چمدون رو بده من" جونگکوک گفت، تهیونگ سر تکون داد و چمدون سنگین رو با کمی زور بلند کرد و به جونگکوکی که به راحتی با یک دستش چمدون رو نگهداشت تحویل داد

"بلخره همش چیده شد" جونگکوک گفت، در صندوق عقب رو بست و خاک دستهاش رو با پشت شلوارش پاک کرد
تهیونگ شب پیش از هیجان به سختی خوابش برده بود و جونگکوک حدس میزد هنوز خسته باشه و از اونجایی که نمیتونست هایبرید رو بغل کنه بالشتش هم برداشته بود تا هایبرید با بغل کردن بالشتش و بوی خودش تو راه کمی استراحت کنه و بخوابه

"بریم" جونگکوک گفت و ماشین رو راه انداخت
را اونقدر طولانی نبود اما برای تهیونگی که با چشمهای ذوق زده و درشتش از پنجره به بیرون نگاه میکرد بیشتر از هر چیز راه طولانی بنظر می‌رسید..

-

"ته لاو بیدار شو" جونگکوک آروم صداش زد
هایبرید با کیوتی سرش رو تو بالشتش فرو برده بود و نفس های آرومی از بین لبهای فاصله دارش عبور میکرد
"کوکی.." تهیونگ زمزمه آرومی تو خواب کرد و بالشت رو محکم تر تو بغلش فشرد
لبخند محوی رو لبهای پسر بزرگتر نشست
و با انگشت اشارش لپهای هایبرید رو که بر اثر فشرده شدن به بالشت حجیم بنظر می‌رسید نوازش کرد
"رسیدیم به خونه ی ساحلی" تو گوشش پچ پچ کرد و باعث قلقلک شدن گوشهای تهیونگ شد

هایبرید صورتش رو به بالشت مالید و چشمهاش رو باز کرد با مشتهای گره خوردش دستی به چشمهاش کشید تا خواب رو ازشون دور کنه

دست پسر بزرگتر رو گرفت و با کمکش از ماشین بیرون اومد
"بقیه کجان؟"

"داخل رفتن"

 𝙅𝙚𝙤𝙣'𝙨 𝙃𝙮𝙗𝙧𝙞𝙙 | 𝙆𝙤𝙤𝙠𝙫Where stories live. Discover now