جونگکوک و هوسوک به عمارت برگشته بودن، پسر کوچیکتر مرد رو به هوسوک سپرده بود
روی صندلیش تکیه داده بود و با دستهاش سر دردناکش رو گرفته بود، بقیه افراد که زودتر به عمارت رسیده بودن بی خبر از اتفاقی که افتاده کنجکاو و نگران بودن
"جونگکوک پس تهیونگ کجاست!" جیمین که بلاخره جرئت نزدیک شدن به پسر رو پیدا کرده بود وارد اتاق شد و این اولین جمله ای بود که به زبون آورد
کنار پسر کوچیکتر که صدایی ازش بیرون نمیومد نشست..
جیمین از قیافه هردو لحظه ورود حدس میزد که اتفاق های خوبی نیفتاده..
"دقیقا چه اتفاقی افتاده؟"بعد از مکث طولانی ای با صدایی که بغض درش مشخص بود لب زد "ب..بردنش..
نتونستم هیچ کاری واسش کنم.."
جیمین بی صدا به حرف هاش گوش میداد
"میکشمشون" جونگکوک بین هق هق نامحسوسی که زد زمزمه کرد"میدونم.."
"اونا-" نتونست جملش رو کامل کنه احساس ضعف زیادی دربرابر اینکه گذاشته بود به راحتی هایبریدش رو ازش دور کنن داشت
"میرم مجبورش کنم حرف بزنه"
بعد از مدتی آرامش گرفتن از دست های نوازش وار جیمین روی کمرش بالاخره لب زد، از جا بلند شد"می-"
"من خوبم، به بقیه بگو آماده باشن" جونگکوک آروم تر شده بود و لحنش سرد تر و همین باعث پخش شدن لرزشی تو بدن پسر بزرگتر شده بود
"باشه" جیمین جواب داد و بیرون رفت
هوسوک همین الانشم قضیه رو برای بقیه هم تعریف کرده بود_
"حالا حرف میزنی؟" جونگکوک با خونسردی درحالی که دست های آغشته به خون مرد رو با حوله پاک میکرد لب زد
"فاک یو" مرد با درد به سختی جواب داد
"خب پس.. فک کنم باید اینو غیر قابل استفاده کنیم برات"
و بدون تردید چاقو رو تو یکی از پاهای مرد عمیق فرو آورد
"آهه" مرد از درد فریاد غلیظی بیرون داد"بهم بگو تا مرگتو راحت تر کنم"
"باشه باشه" از بین لبهای ترک خوردش با چهره بی حالی رو به جونگکوک گفت اما پسر به جواب مرد قانع نشد و چاقو رو تو پای دیگه مرد فرو کرد
"آااا قسم می..خورم میگم.. فقط تمومش کن""خوبه" صاف ایستاد، چاقو رو به سرعت بیرون کشید و اجازه داد قطرات خون از نوک تیز چاقو رو زمین چکه کنه..
"گ..گونگ یو" مرد به سختی لب زد خون بی وقفه از زخم هاش بیرون میریخت و رنگ مشکی شلوارش رو کدرتر میشد"اون فاکر.."
جونگکوک با چشمهای بی حالت زیر لب زمزمه کرد
انتظارش میرفت.. مثل اینکه عموش واقعا علاقه زیادی به کشته شدن زیر دست های خودش داشت"اون الان کجاست؟"
"کلبه جنگلیش.. ک..کدوم گوری میتونه باشه"
YOU ARE READING
𝙅𝙚𝙤𝙣'𝙨 𝙃𝙮𝙗𝙧𝙞𝙙 | 𝙆𝙤𝙤𝙠𝙫
Fanfiction[Completed] تهیونگ یه هایبرید گربست که از خونه فرار کرده... جونگکوک رئیس یه بند خلافکاره که از هایبریدا متنفره.. چی میشه اگه ، تهیونگ راهش به خونه جونگکوک باز شه؟؟ جونگوک اصلا قرار نیست ازش استقبال گرمی کنه..! _________________________________ _چر...