#1 Kim Taehyung pt.2

95 26 14
                                    



- جای شما بودم هر چه سریع‌تر از اون ویلا دور می‌شدم

جمله‌ی زمزمه‌وار کلانتر بلندتر از هر فریادی توی گوش‌هام منعکس میشه، لحن کلانتر به هیچ وجه عادی نیست و شبیه کسایی به نظر می‌رسه که از کسی یا «چیزی» ترسیدن. برعکس من و سوک جین که بعد از هشدار کلانتر خشکمون زده، متیو لبخند جذابی تحویل اون میده و میگه: «فکر می‌کنم برای این حرف‌ها خیلی زوده، ما تازه امروز رسیدیم...»

کمی خم میشه تا تگ اسم روی یونیفرم کلانتر رو بخونه و بعد ادامه میده: «کلانتر کیم. امیدوارم این مدت هوای ما و گروهمون رو داشته باشین.»

کلانتر نگاه بی‌علاقه‌ای به متیو میندازه و با بی تفاوتی سر تکون میده و بعد سراغ جریمه کردن سوکجین برمی‌گرده. از رفتارش کاملا مشخصه افراد دیگه‌ای رو هم قبلا دیده که مثل متیو مشتاق تحقیق توی اون خونه باشن، هر چند اصلا دلم نمی‌خواد به عاقبت اون افراد فکر کنم.

- به نظرت برای کلانتر بودن خیلی جوون نیست؟

به سمت متیو برمی‌گردم و متقابلا کنار گوشش زمزمه می‌کنم: «چی بهش میگن؟ شایسته سالاری؟»

متیو شونه‌هاش رو بالا میندازه و جواب میده: «شاید باید تهدیدهاش رو جدی بگیریم.»

از چهره‌ی متیو مشخصه که منظور خاصی از این حرفش نداره، ولی باعث میشه یک بار دیگه راجع به زندگی کردن توی اون خونه - حتی به صورت موقتی - دچار تردید بشم؛ هر چند فکر نمی‌کنم دیگه راه برگشتی برای ما وجود داشته باشه.

سوکجین که یا حرف‌های ما رو نشنیده و یا دلش می‌خواد نادیده‌شون بگیره، طبق برنامه قبلی متیو رو صدا می‌کنه: «هی دکتر، بیا کمک! این وسایل خیلی سنگینن»

باورم نمیشه که سوکجین اصلا براش اهمیتی نداره که دستمون جلوی دکتر رو شده و بی شرمانه داره به نقشه قبلیش ادامه میده. قبل از این که متیو بتونه تصمیمی بگیره، میگم: «بهتر نیست منتظر امداد خودرو بمونیم؟ خودت گفتی این وسایل خیلی سنگینن»

اما به نظر نمی‌رسه که دکتر مشکلی با این قضیه داشته باشه، چون خندون به سمتش میره تا کمکش کنه. شونه‌ای بالا میندازم و همزمان که اون دو نفر - در واقع تنها متیو - برای جا به جا کردن کوه وسایل به ماشین متیو تلاش می‌کنن، نگاهی به گوشیم میندازم تا ببینم بالاخره جایی توی این خراب‌شده رو پیدا کردیم که آنتن بده یا نه.

خدای من، بالاخره!

قبل از از بین رفتن اثر شانسی که بهم رو کرده و همچنین قطع شدن دوباره‌ی آنتن، با عجله شماره‌ی کسی رو که مسئول تمام دردسرهاییه که از صبح باهاشون مواجه شدم، می‌گیرم و با بی صبری منتظر شنیدن صداش می‌مونم.

Who's NextTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon