هیچ کس نترسیده بود و یونگی و جیمین که خوابشون برده بود
هوسوک داشت توی اینستاگرام می‌چرخید و تهیونگ و جونگ کوک هم پوکر به تی وی خیره بودن

نامجون و سوکجین؟درحال کارای خاک بر سری بودن ما توصیف نمی‌کنیم شما گلنار لازم نشید!

'ریدم تو این فیلم انتخاب کردنت نویسنده'
تهیونگ فکر کرد

-همینی که هست-
نویسنده نیز با نیشخندی خبیث گفت

تهیونگ چشم غره رفت و به بیبیش نگاه کرد
تقریبا دراز کشیده بود و لباسش کمی بالا تر رفته بود و خب‌...

تهیونگ با دیدن چیزی گرخیدن رو حس کرد
(پشماش ریخت)

"ا-اون..چ-چیه؟"
با ترس پرسید

جونگ کوک که فکر کرد تهیونگ جوگیر شده واسه فیلم آهی کشید:"توهم زدی"

تهیونگ با ترس به شکمش اشاره کرده بود:"ت-توهم‌..سی-سیکس پ-پک می-زنم؟"

جونگ کوک گیج شد:"مگه روحا سیکس پک دارن؟"

تهیونگ بازم به شکمش اشاره کرد:"میگم تو—"

نزاشت ادامه بده:"واییی..روحا سیکس پک دارن؟اصلا ورزش میکنن؟وای خدای من چرا بهش فکر نکرده بودم؟؟"
جونگ کوک گفت و دستش رو زیر چونه اش گذاشت و مشغول فکر کردن شد

تهیونگ سیلی محکمی به شکم جونگ کوک زد و چشمای جونگ کوک گرد شد:"آآآیییییی"
یونمین یهو از خواب پریدن و با ترس به ویکوک خیره شدن
نامجین داشتن میخندیدن و هوسوک..؟
درحالی که سرش سمت گوشیش بود با حالت 'وات د فاک' بهشون خیره بود

(دیدین یدونه عکس از هوسوک هست داره با یکی چت می‌کنه و اینا و جونگ کوک هم روبه روش و جونگ کوک صورتش خبیث میشه انگار چیزی براش فرستاده و هوسوک با حالت وتف خاصی نگاهش میکنه؟عکسشو الان ندارم وگرنه خیلی خوبهههه😂😂.. آخرش میخواستم بگم همچین چهره ای تصور کنید😂)

"چته وحشی؟؟؟"
جونگ کوک یهو پرسید

"احمق سه ساعته دارم راجب سیکس پکای تو حرف میزنم"
ته کلافه گفت

"مگه چشونههه؟؟؟"
جونگ کوک پرسید و اخم کرد

تهیونگ چشماشو چرخوند:"تعجب کردم چطور انقدر زود سیکس پک درست کردی"

جونگ کوک نیشخند زد:"می‌دونی که قبلش هم یه چیزایی داشتم...الان هم چیزی نیست اینا...هنوز مونده"

تهیونگ با ترس آب دهانش رو قورت داد و زمزمه کرد:"باید سیکس پکامو تمدید کنــ—"
قبل از این که بتونه حرفشو کامل کنه یه بالش محکم خورد تو صورتش و تهیونگ از شوک از روی مبل افتاد روی زمین

یونگی فریاد زد:"خفه شید بی مصرفا من خوابیده بودم و شما مزاحم خواب من شدید و گمشید برید توی اتاق راجب این چرت و پرتا بحث کنید!!!!!"

جونگ کوک و تهیونگ با ترس به هیونگشون خیره شدن
(با پشم هایی ریخته شده بر زمین🍃😂)

"ج-جونگوک بیبی بیا بریم ات-اتاق..نظرت چیه؟خوبه پس بریم"
تهیونگ تند تند گفت و دست کوک رو کشید و سمت اتاقشون رفتن





"منو ببر اتاقم،جیمین!"
یونگی کمی بعد گفت و جیمین هم با ترس بهش خیره شد
(با پشم هایی ریخته شده بر زمین🍃🍃)

هوسوک آهی کشید و زمزمه کرد:"سینگل فوراور..من نیازی به کسی ندارم..فایتینگ خودم!"
و سمت اتاقش رفت.

نامجین بلند شدن و جین از گردن نامجون آویزون شد:"منو ببر اتاق ای همسررررر"

نامجون هم آهی کشید و به سختی سوکجین رو بلند کرد
حس کرد کمرش شکست ولی اگه جین رو نمی‌برد و بهش میگفت سنگینه باید وقتی جین باهاش غذا درست میکرد رو نگاه میکرد
پس ترجیح داد کمرش بشکنه.

پس از رسیدن به اتاق نامجین به اعمال خاک بر سریشون رسیدن.







‌***
سلامم😂

هیچی دیگه😂💜

لاویوال 💕🍫

خدافظ 💕

(🍃🍃🍃)
راستی...بوک  my boss هم بخونید
هی یادم میره بگم این چند وقته
فالو هم بکنید ❤❤

My boss_Vkook
بخونیدش حتما^^
بوک جدیدمه

🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱Where stories live. Discover now