144

4.8K 745 204
                                    

وارد کمپانی شدن و جونگ کوک به طرز عجیبی تیپ خفنی زده بود

اوکی خب الان میگین که چی مثلا؟
بیخیال شمام جای اون بودید اینجوری می‌کردید..یادتون نیست؟شما ریدر فیکشنید.
و اگه امکانات باشه میخواید توی وضعیت های مهم تیپای خفن بزنید.

این همه فیک جنایی خوندن الکی نبوده که.
البته بیرون کردن دوتا عوضی از کمپانی و انتقام گرفتن به دایره جنایی ربطی نداره ولی شما بیخیال شید باشه؟

از اونجایی که از شانس خوبش یوری اطلاعات کل اعضای کمپانی رو داشت میتونست کمکش کنه

لباسای سر تا پا مشکی ای که پوشیده بود شبیه دزدا نشونش میداد ولی مثلا پلیس بود|=
یکم فانتزی هاشو واقعی کنه این وسط چیزی نمیشه که..

امروز کار خاصی توی کمپانی نداشتن و استراحت بود ولی باید برای کنسرت ماه دیگه از سه روز دیگه تمرین ها رو شروع میکردن.
درسته.. یه کنسرت های نیویورک با عضو جدید یعنی جونگ کوک.

حس میکرد تحمل این همه هیجان برای زندگیش رو نداره
قبل اون پیام¹ زندگیش مثل یه فن عادی بود
کسل کننده
(¹پیام تهیونگ بهش توی پارتای اول)

مدرسه←خوردن←خوابیدن←استریم زدن(اگه بین این کار های زیادش وقت کنه)←عر زدن برای پارت های جدید فیک ها و کارای دیگه ای که یه فن می‌کنه

اون دارویی که از دوست عزیزش مینسو گرفته بود -که البته توی داروخونه کار میکرد و دانشگاه هم می‌رفت-رو باید به خورد جیهیون و یونسوک میداد

نقشه های فاکیشون رو به خودشون برمیگردوند
با این افکارش نیشخند خبیثی زد که با تیپش هرکس میدید فکر میکرد دزدی چیزیه داره نقشه میکشن چطور بانک بزنه

سمت دفتر کوچیک یوری نوناش رفت و در زد
سجین با دیدنش توی کمپانی متعجب بود ولی جونگ کوک اونو قانع کرد که اومده چون توی استدیوش چیزی رو جا گذاشته.

در زد و منتظر شد.
کمی بعد صدای نازک یوری رو شنید که گفت بیاد داخل

"سلام نونااا"
جونگ کوک با لبخند گفت و یوری با دیدنش سوپرایز شد

از پشت میزش بلند شد:"آآ؟جونگ کوکی؟اینجا چیکار میکنی؟مگه امروز استراحت نداشتید؟"

جونگ کوک لبخندش رو حفظ کرد:"باهات یه کاری داشتم..برای اون اومدم..میتونی انجامش بدی؟"

یوری سر تکون داد:"حتما.. چی شده؟"

جونگ کوک نشست روی صندلی مقابل یوری:"کسی به اسم یونسوک توی کمپانی هست؟"

یوری اخم کرد:"یونسوک؟صبر کن ببینم"
و توی کامپیوترش مشغول یه کارایی شد که جونگ کوک اهمیت نمی‌داد

کمی بعد سرش رو بلند کرد:"پارک یونسوک داریم..فقط یدونه یونسوک توی کمپانی هست"

جونگ کوک لبخند زد:"ممنون نونا..من برم''
و بلند شد

یونسوک منتظر بود..منتظر از بین رفتن...دنیا نیازی به همچین آدمایی نداشت.

'هی نویسنده صبر کن...خیلی کلیشه ای نشد؟من پلیس نیستم و اونم قاتل نیست..فقط یه فاکر کونیه که می‌خوام ازش انتقام بگیرم'

-هیش..بزار جَو بدم-
نویسنده گفت و جونگ کوک ریز خندید

گوشیش رو در آورد و به اون عوضی پیام داد







جونگ کوک:
هی بچ

یونسوک:
توی تی وی با ادب تر نشون داده میشدی جونگ کوکی

جونگ کوک:
خفه شو...اسمت چی بود؟

یونسوک:
یونسوک

جونگ کوک:
یونسوک که فامیلیته...اسمت چیه؟؟

یونسوک:
یونسوک اسمه احمق!.

جونگ کوک:
نخیر فامیلیه.

یونسوک:
احمق..پارک یونسوک میشه...پارک فامیلی عه و یونسوک اسمه..‌فهمیدی؟

جونگ کوک:
خیلیم خوب فهمیدم~







گوشیش رو با نیشخند گذاشت تو جیبش
طرفندش جواب داده بود و اون احمق اسم و فامیلیش رو گفته بود و جونگ کوک رو مطمعن کرده بود

شیشه ی ودکا رو از توی کیفش در آورد
توی ودکا دارو بود

سمت اتاق جیهیون رفت
درو یه ضرب باز کرد و باعث ترس جیهیون شد

"ســــلـــام جـــیـــهـــیــــون شـــی~"
با لحن کشیده ای گفت و جیهیون تعجب کرد

"ت-تو؟"

جونگ کوک لبخند زد و روی صندلی نزدیک جیهیون نشست:"آره من...می‌خوام یه صحبتی بکنیم"

"چ-چه صحبتی؟؟"
جیهیون پرسید

"آه می‌دونم با اون کیم احمق رابطه داشتی...مهم هم نیست..میدونی؟ازش به عنوان یه ابزار برای رسیدن به موفقیت استفاده کردم... از نظر سکس هم بد نیست"
با هر جمله ای که جونگ کوک می‌گفت چشمای جیهیون درشت تر میشد

کمی بعد یونسوک وارد اتاق شد
مطمعن بود جیهیون داشته با یونسوک حرف می‌زده قبل اومدنش

"یونسوک شییییی"
مطمعن نبود این یونسوکه یا نه
نمی‌شناخت
ولی از اضطرابش میتونست یه چیزایی بفهمه

رنگ یونسوک پرید:"ت-تو؟"

جونگ کوک خنده ی بلندی کرد:"نظرتون راجب یه جشن کوچیک چیه؟"

"چی داری میگی؟"
جیهیون با تعجب داد زد

وضعیت یونسوک هم بهتر نبود





***
سلام
می‌دونم الان میگید جای حساس تموم کردی یا کم نوشتی

ولی بیست و هفت ساعته فاکیه که نخوابیدم و وقتی میخواستم بخوابم مامانم به زور اوردتم مهمونی
الانم توی خونه ی مَردُم اینو نوشتم..دارم از بی خوابی میمیرم چشمام میسوزه ولی سعی کردم یه چیزی بنویسم
چون می‌دونم بخوابم دیگه رفتم تاااا شب فکر کنم و وقت واسه اپ نشه

فیک دوم هم که سه شنبه ها آپ میشه هم شاید یکم دیر بشه چون کامل ننوشتم و شاید چهارشنبه اپ کردم...سر درد دارممم..این مهمونی رید تو برنامه ریزیم:/

چقدر زر زدم.. ببخشید

لاویوال💕

کاور⛲:)


🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱Where stories live. Discover now