جونگ کوک:
تو کی هستی؟؟؟

ناشناس:
دوست جیهیون سیوم کن

جونگ کوک:
آشغالا...تو کی هستی؟؟؟

ناشناس:
ازش فیلم هم دارم..میخوای بفرستم؟

جونگ کوک:
میگم تو کی هستی؟

ناشناس:
اوه بیبی...یونسوک صدام کن بیبی بوی...صاحب آیندت.

جونگ کوک:
خفه شو لعنتی...واسه خودت چرت و پرت نگو..

ناشناس:
میبینیم.

جونگ کوک:
میبینیم!

(اگه نفهمیدید عکسی که فرستاد از سکس جیهیون و تهیونگ بود..بای)

‌***

به عکس دقت کرد
نه..طاقت نداشت
عکس رو پاک کرد
نمی‌خواست ببینه

نفس عمیقی کشید و سمت مبل رفت
خودشو پرت کرد روش
با صدای قدم هایی با ترس برگشت پشتش رو ببینه و با دیدن جیمین نفس راحتی کشید

"چرا بیداری؟"
جیمین با صدای گرفته ای گفت

"خوابم نمی‌برد"
جونگ کوک آروم جواب داد

"آه..باید سعی کنی بخوابی..چیزی شده؟"
جیمین گفت و خمیازه ای کشید

جونگ کوک بخاطر کیوت بودن هیونگش خنده ی بی صدایی کرد:"نه هیونگ.. نگران نباش..برو بخواب"

جیمین با دیدن نوتلا ابرویی بالا انداخت:"خوابت نمی‌برد یا گشنت بود؟"

جونگ کوک لبخند زد:"هردو"

جیمین خندید و برگشت توی اتاق

جونگ کوک به تی وی خیره شد ولی فکرش جای دیگه ای بود
باید به یه چیزایی فکر میکرد
همه نمیتونستن خودشون رو راحت بندازن تو زندگی اونا...وسط یه درامای مسخره نبودن.. باشه؟
اونم یه شخصیت ضعیف نبود که کنار بکشه
میخواستن بازی کنن؟
جونگ کوک بازی دوست داشت..یکم بازی که چیزی نمیشد

خودشون به بازیشون دعوتشون کرده بودن
میخواست بی اهمیت به کارشون رد بشه ولی نمیشد دیگه...خودشون خواستن.

نیشخند خبیثی که روی لبش بود نشون دهنده ی نقشه های پلیدش بود.
بیخیال..اینا پلید نیست.

برای سرگرم کردن خودش گوشیش رو برداشت و بعد از سیو کردن یونسوک به اینستاگرام رفت

هرچی عکس از خودش میدید اسکرین شات می‌گرفت
کلی ادیت
کلی فن آرت
کلی فیلم که سیوشون میکرد
این اکانت مخفیش بود که کل پیجای ویکوک رو باهاش فالو کرده بود
همش که نه...معروفاش.

خودش شخصا می‌رفت و هیتر ها رو ریپورت و بلاک میکرد
چیه؟یه دورانی فن بوده ها...

کمی دیگه توی اینستاگرام گشت و بالاخره خوابش گرفت
بلند شد و بعد خاموش کردن تی وی و برداشتن گوشیش ،ظرف خالی نوتلا رو یادش رفت
یکم کتک از سوکجین...چیزی نیست که

سمت اتاق خواب رفت و دید که تهیونگ چقدر بانمک خوابیده

لبخندی زد

همشون رو از ریشه از زندگیشون بیرون میکرد!

گوشیش رو کنار گذاشت و خودشو توی بغل تهیونگ جا کرد

تهیونگ بیدار شد:"آه..کجا بودی؟"
با صدای بم تر شده اش پرسید چشماشو باز نکرد

لبخند زد:"هیچ جا .. بخواب"


















***
سلام

آره دیگه...

لاویوال💕

خدافظ:|🍫🍪💕

🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱Where stories live. Discover now