سوکجین داد زد:"نرووو...وایسا..بشین"
به زور کوک رو نشوند

تهیونگ زیر لب زمزمه کرد:"دوست پسر خوبی بود..خدابیامرز"

جونگ کوک با گیجی به سوکجین نگاه کرد

"می‌دونی چرا زنبورا گل میخورن؟"

جیمین جواب داد:"من بگم؟؟میدونم اینو می‌دونم"

سوکجین چشم غره رفت:"نه...جونگ کوک تو بگو"

"چون...باید بخورن؟"
جونگ کوک با حالت سوالی ای گفت

"نوچ...چون دروازه بانیشون ضعیفه"
سوکجین گفت و بلند خندید

جونگ کوک به تهیونگی که توی آشپز خونه روی اوپن نشسته بود و سیب قرمزی رو میخورد نگاه کرد
نگاهش جوری مظلوم بود که تکه ی سیبی که تهیونگ گاز زده بود توی گلوش پرید.

"من برم"
و سعی کرد فرار کنه

جین نگهش داشت:"نمیشه..گوش کن"

نامجون سمتشون اومد:"سوکجینی...عزیزم..ولش کن"

سوکجین چشم غره رفت
هوسوک از دستشویی بیرون اومد:"نبودم چیو از دست دادم؟"

جیمین جواب داد:"جوکای بامزه ب جین هیونگ رو"

چهره ی هوسوک عوض شد:"خدارو شکر...من میرم بای"
و دوید سمت اتاقش

جونگ کوک سعی کرد بحث رو عوض کنه:"فردا میریم پاریس؟"

سوکجین تند تند سر تکون داد:"آره..تا حالا رفتی؟"

جونگ کوک پوکر شد:"آره بابا...همه جا رفتم..ولی با نیویورک بیشتر حال میکنم..اونجا خاطرات بیشتری دارم"

تهیونگ بلند خندید و جین مشتی به بازوی کوک زد:"کوفت"


***

هواپیما خیلی خوب بود
بخاطر ایدل بودنشون خیلی بهشون می‌رسیدن

تهیونگ توی گوشیش بود و این جونگ کوک رو کنجکاو میکرد

"چیکار میکنی؟"

تهیونگ سرشو بلند کرد:"هوم؟دارم توی اینستاگرام میگردم...ویکوک خیلی ریله"

جونگ کوک خندید:"شکی توش نیست"
کمی بعد ادامه داد:"میشه منم ببینم؟"

"اوهوم...بیا نزدیک تر"
بیشتر سمت تهیونگ خم شد و به گوشیش خیره شد

سرچ کرد:
Vkook

فن آرت ها و نقاشی ها
عکسای جونگ کوک
عکسای تهیونگ
ویدیو های ادیت شده
حرفای جونگ کوک توی مصاحبه
و...

با دیدن فن آرت سکسی ای که از تهیونگ بود زیر لب سوتی کشید

تهیونگ خندید:"خودم کنارتم برای اینا سوت میزنی؟"

"اوهوم..شت"
با دیدن فن آرت +18 ای که از خودش و تهیونگ کشیده بودن گفت

تهیونگ با دیدن اون صحنه گوشی رو سریع گرفت:"ولش کن...اصلا بیا صحبت کنیم..چه خبر؟"

جونگ کوک لبخند داغونی که انگار بیشتر داشت دندوناش رو نشون میداد،زد:"خبر خاصی نیست شما چه خبر؟"

تهیونگ هم از همون نوع لبخند زد:"منم هیچی"

و کمی بعد مهماندار هواپیما اومد:"چیزی لازم ندارید؟"

"نه ممنون"
جونگ کوک گفت

"یه شیر موز براش میارید؟"
تهیونگ گفت و مهماندار با لبخند عجیبی بعد گفتن 'چشم' رفت

"حس میکنم ویکوک شیپر بود"
تهیونگ گفت و جونگ کوک خندید

کمی بعد مهماندار با یه پاکت کوچیک شیرموز اومد:"بفرمایید"

"ممنونم"
جونگ کوک تشکر کرد

مهماندار انگار برای چیزی شک داشت:"میتونم..چیزی بپرسم؟"

جونگ کوک درحالی که پاکت رو باز میکرد سر تکون داد

"ویکوک..ریله؟؟"
مهماندار پرسید و شیرموزی که تازه جونگکوک میخواست قورتش بده ،رو سرفه کرد و ریخت روی لباسش

تهیونگ با ترس به زن خیره شد
زن مهماندار که وضعیت رو دید لبخند عجیبی زد:"متاسفم...چیزی لازم ندارید دیگه؟"

تهیونگ سر تکون داد و مهماندار رفت

"به خیر گذشت"
جونگ کوک گفت و ته سر تکون داد:"نه..از واکنش داغونمون فهمید"







***
سلام

لطفاً ووت بدید ❤

خیلی دوستون دارم❤


پ.ن:ببای تا فردا۱:😂😎❤

پ.ن2:هیچی دیگه.. بای 📿🤣🚬

پ.ن3: نههه.. کاور:)

🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱Where stories live. Discover now