...
..
.
iosophia:
هی، میخوای به فاکم بدی؟ عاشق سیکسپکات شدم بیبیpxyno: -چی
iosophia:
تو خیلی سکسیای، میدونم میخوای پوسیمو به فاک بدیiosophia: ممممم همش برات خیس شده
pxyno: من گیام
iosophia: اوه
لیام چشماشو چرخوند چون برای بار بیست و ششم تو یه ساعت گذشته بود که این اتفاق میافتاد.
راستش، اون انتظار یچیزی مثل....یه گفتگوی نرمال؟...رو داشت.
ولی نه، یه چت نرمال چیزی نبود که به دست آورد، همهی چیزی که گیرش اومده بود چند تا دختر هورنی بودن که ازش میخواستن به فاکشون بده یا "جرشون بده" یا اینکه براش عکس ممه هاشونو میفرستادن یا ویدیو هایی رو سند میکردن که داخلش مشغول انگشت کردن خودشون بودن.
همچین چیزی رو نمیخواست، اوکی، واقعا عکس ها و ویدیو هایی مثل این رو نمیخواست. جایی که دخترا خودشونو به اون شکل نشون میدادن به اعصابش ریده بود.
اون دیک دوست داشت، نه اون سوراخای عجیب غریب که حتی نمیتونست اسمشو بلند بگه.
با احساس صدای گوشیش، به اسکرینش نگاه کرد.
strawberryhearts:
هاییی <3
من جوليام :)pxyno:
منم گیامصفحه رو بست و عصبی و کلافه از اون بولشتا، روی قسمت "پروفایل" و بعد روی "جزئیات" کلیک کرد.
اون قسمت کامل نشده بود، لیام فقط لوکیشن شهرش و حالت روابطشو گفته بود.
و حالا این تصمیمو گرفت که اگه قرار نیست یه گفتگوی نرمال داشته باشه پس حداقل میتونه کمی خوش بگذرونه.وضعیت: گی
زادگاه: لندن
در مورد من: من پوسی های لنتیتونو نمیخوام پس فاک اف
سرگرمیها و علایق: ساک زدن دیک و به فاک دادن سوراخ کون
علاقه مند به: مرد ها
وضعیت رابطه: سینگل
سیوش کرد و بیشتر از این شوکه نمیشد وقتی حدود بیست ثانیه بعد یه مسیج جدید از یه پسر دریافت کرد.
zjmstrex:
های xلیام لبشو گاز گرفت و کمی لبخند زد، اون متوجه شده بود چطور طوری که پسرا باهاش حرف میزدن با طوری که دخترا این کارو میکردن، فرق داشت.
pxyno:
چه خبر؟ xzjmstrex:
تو خیلی جذابی، میخوای چهرهتو هم بهم نشون بدی؟pxyno:
اممم فکر نمیکنم ایدهی خوبی باشه ;qzjmstrex:
عاو، کام عانpxyno:
نوپ، ولی میتونم بهت اطمینان بدم در حد فاک زشتمzjmstrex:
هی، به هرحال من باور نمیکنم، یکی با همچین عضلاتی نمیتونه زشت باشه xpxyno:
خب، باید باور کنی، من صورتمو بهت نشون نمیدم ;)zjmstrex:
تو سرگرم کننده نیستی:(pxyno:
بهجاش میتونم چیز دیگه ای رو بهت نشون بدم؟! xxلیام نمیتونست باور کنه که واقعا داره این کارو انجام میده، اون اصلا اینطوری نبود، اون پسر فقط یه دبیرستانی خسته کننده بود، نسبتا خجالتی و آنتی سوشال و ... اون فقط این شکلی نبود و نمیدونست چرا یهو داره انقدر عجیب رفتار میکنه.
هرچند که از این وضعیت خوشش اومده بود.آره لطفا :zjmstrex
لیام خندید و سرشو آروم تکون داد.
پس اول تو :pxyno
zjmstrex:
کام انننننننننن ، چرا تو انقد ناعادلانهای؟pxyno:
نیستم :) اگه تو میخوای دیک منو ببینی، بعدش منم میخوام مال تو رو ببینم، این کجاش ناعادلانهست؟zjmstrex:
من دیگه دوست ندارم :(pxyno:
پس قبلا دوسم داشتی؟zjmstrex: ....
zjmstrex: شاید
pxyno: :)
zjmstrex:
خیلی خب، من میخوام بیخیالش شم چون واقعا نمیخوام امشب هارد باشمzjmstrex:
ولی قطعا قراره فردا بهت تکست بدم ;)pxyno:
من واقعا ناراحت نشدمzjmstrex:
خوبهzjmstrex:
میتونم حداقل اسمت رو بدونم؟ xpxyno:
لیام :)zjmstrex:
باحاله، ازش خوشم میاد، اسم من زینه xلیام اخم کرد وقتی یاد قلدرش افتاد.
زین اسم شناخته شدهای نبود و برای یه لحظه لیام فکر کرد شاید اون خودش باشه، ولی بعدش سرشو به دو طرف تکون داد؛
زین حتی گی نبود، اون هموفوبیک بود و دوستدختر داشت.pxyno:
پس، فردا میبینمت؟zjmstrex:
اوه، تو حتما قراره ببینیم x
لیام بیشتر وحشت زده شد.
____________________❤💛
YOU ARE READING
MeOw | PERSIAN TRANSLATION |
Fanfiction~COMPLETED~ _عضله هات خیلی سکسیان، میتونی قیافهتو هم بهم نشون بدی؟ _نوپ، به جاش میتونم دیکمو بهت نشون بدم. ~ZIAM MAYNE ~SHORT STORY ~PERSIAN TRANSLATION ~SEXT ~SCHOOL ~SMUT #1 ziam #1 ShortStory