•eight•

2.2K 419 202
                                    

یک‌بار دیگه، هری‌استایلز خودش رو درحالی پیدا کرد که داشت یه موزیک‌ویدئو از لویی‌تاملینسون رو سرچ میکرد،تنها با این تفاوت که دوست‌دخترش توی اتاق کناریش بود. تیلور داشت برای اجراش آماده میشد و هری عذر خودش رو خواسته بود و رفته بود توی دستشویی تا موزیک‌ویدئویی که اِد بهش اشاره کرده بود رو نگاه کنه. این یکی موزیک‌ویدئو‌ هم، که اسمش 'امپراطوری' [Empire] بود به اندازهٔ موزیک‌ویدئوی قبلی ویو داشت، و عکسی که روی موزیک‌ویدئو‌ بود عکس دوتا دست بود که همدیگه رو نگه داشته بودن. دست کوچیک و باریک‌تر مطمئنا دست لویی بود و توسط یه دست خیلی بزرگتر که کبود به‌نظر میرسید، نگه داشته شده بود.

هری مطمئن شد که تنهاست، در رو قفل کرد و از اینکارها، و هنذفریش‌ رو توی گوشش گذاشت و ویدئو رو پلی کرد.

این ویدئو به‌طرز قابل توجهی روشن‌تر بود، و درحالی شروع شد که دوربین روی‌یه آسمان آبی قرار داشت و بعد پایین اومد تا یه باغ بهشت مانند رو نشون بده. صدای خنده‌های ریز از بک‌گراند به گوش میرسید، و بعد دوربین چرخید تا لویی و یه مرد دیگه رو نشون بده. اونا با همدیگه زیر یه درخت که سیب‌های طلایی داشتن ازش رشد میکرد نشسته بودن و هیچی به‌جز شورت‌هایی که از برگ درسته شده بودن، نپوشیده بودن.

هری متوجه شد که منظور لویی چیه؛ اونجا بهشت عدن بود. لویی و اون یارو لیام آدم و حوا بودن. اگه وقتی که لیام شروع کرد به بوسیدن دست‌های لویی، هری احساس حسادت نمیکرد،‌ این ویدئو مفهوم خیلی زیبایی میشد. و لیام...لیام هات بود. یعنی، بخاطر بدن قوی‌ش خیلی جذاب بود و عضله‌هایی داشت که هری حتی نمیتونست خواب داشتنشون رو ببینه،‌ و اون چشم‌های بزرگ قهوه‌ای جوری به لویی نگاه میکردن که انگار اون همهٔ دنیا بود.

دوربین روی یه مار شیطانی و گمراه‌کننده که خیلی واقعی به نظر میرسید زوم کرد، که از جایی که قایم شده بود بهشون خیره شده بود. بعد دوربین صورت لویی رو نشون داد،‌ یه لبخند ظریف روی لب‌هاش بود و اکلیل‌های نقره‌ای_سفید دور چشم‌هاش وجود داشتن.

وقتی که لاین اول رو میخوند:" همهٔ لباس‌هات رو در بیار، و شجاع باش وقتی که آزادی
[Take off all of your skin, and brave when you are free.]  "

لویی وایستاد‌ و لیام رو هم با خودش بلند کرد و به سمت درخت عقب‌عقب رفت. " همهٔ گناهات رو از بین ببر و اونا رو به من بده.
[Shake off all of your sins and give them to me.]  "

لویی چند تا لاین بعدی رو درحالی خوند که لیام روبروش بود و دست‌هاش روی بدن لویی حرکت میکردن. تا این موزیک متوقف شد بعد از اینکه لویی خوند:" و قلب من میتپه
[And my heart beats.] "

اون از بین بازوهای لیام بیرون رفت و برای خوندن کورس شروع به دویدن کرد و لبخند میزد همونطور که صداش توی صحنه ادامه پیدا میکرد. وقتی که کورس به اوجش رسید:" و تو لمسم میکنی، و من این احساس رو دارم که، و من این احساس رو دارم که، و من این احساس رو دارم که_
[And you tuch me, and I'm like, and I'm like, and I'm like_]  "

•Amazing Sin• [L.S] Where stories live. Discover now