48

10.7K 1.5K 2K
                                    

به  به سلام بادکنکا😁🎈

چه طورید؟؟
وای چقدر بزرگ شدید🤧😭😍

با "تو آف آس" چه کردید؟؟😭😭

هنوز هم که هنوزه داره پخش میشه دیگه فک کنم بابامم حفط شده😑

فوق العاده بود..بینظیر بود...شاهکار بود....
مثل همیشه عالی بود و فااااااااک.....
صدای لوییی صدای لوییی عررررررررررررر
😭😭😭

#یک‌لویی‌گرل‌بدبخت😑🤞🏼

اگه بدونید چقدر درس و قلم چی و آزمون و برنامه ریزی و کوفت و زهرمار داره منو به فاک میده:)
به هر حال...من با پارت جدید برگشتم😉

پارت قبل کامنتا خیییییلی کم بود😔
از داستان خسته شدید؟؟؟ :")

*وی در ابتدا مظلوم نمایی میکند اما با فکر کردن به اینکه این چپترها آرامش قبل از طوفان است، در دلش نیشخند میزد😏💦

یه سوال داشتم راستی:👀🤷🏻‍♀️
به نظرتون پارت ها رو کوتاه تر کنم ولی هشت، نه روزه آپ کنم بهتره؟؟یا همینجوری؟؟

ووت و کانت یادتون نره بوج😉👌🏾💦

بسه دیگه چقدر زر زدم😑

____________________________

من پريشان تر از آنم كه تو زخمم بزني!•

.
.
.
.
.

د.ا.د هری

لویی چند لحظه بی هیچ حرفی بهم نگاه کرد، تا اینکه به آرومی سرش رو تکون داد و زیر لب 'فهمیدم' ی گفت...

بعد از اینکه، نیم نگاهی به لیام و نایل انداخت، رو به روی من ایستاد و سرش رو خم کرد...
با گیجی بهش نگاه کردم تا بفهمم قصدش چیه....

اما همه چیز برام مشخص شد، زمانی که جلوی چشم‌های متعجب من، خم شد و درست کنار زین، روی زمین زانو زد!...

با ناباوری به بدن ظریفی نگاه میکردم که حالا روی زمین زانو زده بود و دستاش رو جلوتر از بدنش گذاشته بود و سرش رو خم کرده بود...

توان حرف زدن نداشتم...حتی توان فکر کردن هم نداشتم...
پسری که تا چند وقت پیش با زور و کتک وادار به تعظیم میشد حالا بدون اینکه ازش بخوام جلوم زانو زده!...

اتاق توی سکوت کشنده‌ای فرو رفته بود...انگار بقیه‌ هم به اندازه‌ی من از این حرکت لویی تعجب کرده بودند...

با کمی مکث سرم رو کج کردم و نگاه گیجم رو به لیام دادم، کسی که با ناراحت ترین چهره‌ی ممکن ایستاده بود و به لویی نگاه میکرد...

CONQUEREDWhere stories live. Discover now