15

10K 1.4K 1K
                                    

هی گایز چطورید؟🤗

رتبه فف خیلی خوب بود....عاشقتونم😍❤

مرسی از اونایی که همیشه ووت و کامنت میزارن خودشون میدونن کیا رو میگم؛ دمتون گرم🤗😍

خیلی خب بریم پارت جدید😎

____________________________________

.
.
.
.
.
.
.
.

د.ا.د لویی

بعضی وقتا انقدر درد داری که نمیدونی به کدومش برسی...

نمیدونی کدومشو خوب کنی...

نمیدونی اصلا این درد خوب میشن یا نه...

من درد دارم...

خیلی درد دارم...

دستای بسته شدم....
جای زخم گردنم...
کل بدنم که از امروز، قبل از طلوع آفتاب به صلیب کشیده شده و الان که نصفه شبه هنوز هم اینجاست...
جای اون سیلی...
اون سیلی...

اما اینا درد اصلیم نیستن...
درد اصلیم تنهاییه، بی کسیه، مسئولیته...
درد اصلیم خجالت از مردم کشورمه، خجالت از خون بی گناهاست، خجالت از پدرمه...

درد اصلیم اینه که حتی قبل از اینکه شاه بشم کشورم رو باختم...من یه احمقم یه... احمق که نمیتونم از هیچ کس و هیچ چیز محافظت کنم...

 

هزار بار با خودم کلنجار میرم، میگم همه چی درست میشه ولی باز مغزم بهم نهیب میزنه که دروغه...هیچ چیز درست نمیشه هیچ چیز...

  

اینکه بعضی وقتا خودتو گول بزنی و بگی درست میشه، بدترین خیانت به خودته... من وقتی میدونم قراره بدتر از این بشه، چرا باید خودمو گول بزنم؟....

 

آروم دستای بسته شدم رو تکون میدم،خون توشون خشک شده و دیگه حسشون نمیکنم، چه چیزی بدتر از اینکه بسته بشم؟



"لویی"

حس کردم کسی صدام کرد.
آروم به دورو برم نگاه کردم ولی کسی نبود.
کمی دور تر از من اون دوتا سرباز نشسته بودند، یکیشون شمشیرش رو تیز میکرد و یکی دیگه داشت غذا می خورد و به غیر از اون حیاط کاخ خالی بود و ساکت.
سرم رو پایین انداختم که دوباره صدایی شنیدم

"پسرم"

پسرم؟...
این دیگه زیادیه...
چقدر صداش آشناس..اون...
سرم بلند میکنه به روبرو نگاه می کنم....
چیزی که میبینم رو نمیتونم باور کنم...
احساس کردم دهنم خشک شده و قلبم درست نمیزنه...

"پ_پدر؟ "

 
انقدر آروم زمزمه کردم که تقریبا خودمم نشنیدم.
اون...
اون آدم...
پدرمه؟...
امکان نداره...
این امکان نداره...
پدرم مرده...

CONQUEREDWhere stories live. Discover now