105

1.2K 313 925
                                    

سلام به همهههههه😌😎

چطورید جیگراااااا🫦💦

کنکورهاتون چطور بوده؟💀

در کاور عکس قصر لویی اینا را مشاهده میکنید✨️
شاهزاده‌ی فوق لاکچری باشه؟؟؟!🫦🤌🏼😔💦


اصلا از وضع کامنتای پارت قبل راضی نبودماااا
زشته، عیبه، مستهجنه😔🤌🏼
نذارید باهاتون قهر کنم و شخصیت‌های داستانو سوزن سوزن کنماااااا😔📌

با فیلترشکن ادامه بدید.
این پارت چنتا عکس داره😌

بریم واسه این فاز که خیلی دوسش دارمممممم
بوی خون و بگایی میادددددد
یوهاهاهاهاهاااااااا *خنده‌ی شیطانی🥹😭🩸



____________________________





در این سرزمین هنوز هم آفتاب میتابد...
جوانه میروید....عشق میبوسید....
و چه تلخ است، امید در میدان مرگ!....●


.
.
.
.

.
.
د.ا.د لویی

"وقتی شنیدیم شما زنده هستید و سالم و سلامت به بلژیک برگشتید، خیلی خوشحال شدیم!....از اون روز کذایی که ارتش فرانسه حمله کرد و شما رو به اسارت گرفت، همه چیز به هم ریخت...شما برای ما خیلی ارزشمند و قابل احترام بودید....ما همه چیزمون رو به شما و پدرتون مدیون بودیم!"

استفان، یکی از تاجرهای بزرگ و پرنفوذ بلژیک با تاسف و ناراحتی گفت و چند نفر دیگه‌ از لردهایی که کنارش بودند، حرفش رو تایید کردن و سر تکون دادن....

سعی کردم لبخند مصنوعی‌ای بزنم و بابت ابراز نگرانی و همدردیش تشکر کنم و با لحن قدردانی گفتم....

"ازتون ممنونم لرد استفان....باعث افتخارِ منه که این حرف‌ها رو از زبون مرد بزرگی چون شما میشنوم!"

با تموم شدن حرفم لبخند کوچیکی زدم و تو دلم آرزو میکردم که این بحث تموم شه و بتونم از دست اون‌ها فرار کنم و گوشه‌ای توی این مراسم خودم رو قایم کنم تا دیگه لازم نباشه با کسی حرف بزنم و ابراز ناراحتی‌هاشون رو بشنوم!....

حدودا یک ساعتی میشه که مراسم تاجگذاری هری به طور رسمی شروع شده. سالن بزرگ قصر مملو از مهمانان و صاحب منصب‌هاست. میزهای بزرگی گوشه‌ی سالن هست و روشون انواع و اقسام غذاها و نوشیدنی‌ها و شیرینی‌ها سرو میشه.....

گلدون‌های بزرگ و پر از گل‌های تازه و خوشبو، گوشه گوشه‌ی سالن وجود داره و عطر و بوی خاصی رو توی فضا پخش کرده و گروه نوازنده‌ها هم، نزدیک ورودی مشغول نواختن سازهاشون هستن‌....

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Apr 26 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

CONQUEREDWhere stories live. Discover now