تصمیم اجباری

Start from the beginning
                                    

صدای میک افکارم رو از هم پاشید.

_" قربان اجازه هست؟ "

_" بیا تو... باز کجا رفته بودی؟ "

_" ببخشید قربان ، طبقه پایین مشکل کوچکی پیش آمده بود. "

_" باز چه خبر شده؟ "

_" آذوقه نمک قصر رو به اتمام است و در آشپزخانه دعوا راه افتاده بود که حل شد. "

_" از خانم الیزابت چه خبر؟! "

_" از دیشب همون طوره قربان . آخرین بار گویا نیمه شب از خواب بلند میشوند. "

خیلی نگرانش هستم به خاطر تب کابوس زیاد می بینه. کاش کنارش بودم وقتی که از خواب میپرید و موهایش مجعد و به هم ریخته شده و ترسیده بود در آغوش میگرفتمش و موهایش را میبوییدم.

_" خیلی خب مرخصی . "

داستان از نگاه الیزابت:

چشمام را به سختی باز کردم. نور بی رحم آفتاب بی تفاوت نسبت به سوزش چشم هام رو آزرد ، به کلی یادم رفته بود که تابحال چه اتفاق هایی افتاده بودند. اعتراف کردن به عشق و دوست داشتن هری خیلی سخت تر از پیدا کردن و نجات دادن جون با ارزشش بود.

به سختی بوی غذا رو متوجه میشدم . روی میز یک سینی بزرگ از انواع میوه ها و سوپ ها قرار داشت اما هیچ اشتهایی نداشتم.

ماریا در رو به آرومی باز کرد.

:سلام خانم . بیدار شدین؟ حالتون بهتر شده؟ خوب خوابیدین؟! "

با انگشت شستم شقیقه ام را ماساژ دادم.

_" آره.. آره .. بهترم اوضاع چطوره؟ "

_" نایل تعریف کرد که امروز جلسه داشتن مثل اینکه مشکلات مردم پادشاه رو خیلی عصبانی کرده. "

_" معلومه اوضاع خوبی نیست مردم از هری متنفرن. خوب میدونم که خودش این اوضاع رو نمیخواد. "

ماریا پشت پنجره ایستاد و به حیاط خیره شد .

_" امیدوارم عاقبت ما به خیر بشه... "

چشمش به سینی غذا افتاد و حالت چهره اش سایه ای از نگرانی گرفت.

_" چرا غذاتو نخوردید؟! بگم براتون گرمش کنن خانوم؟ "

از سر جام به سختی بلند شدم من عملا یک سرباز محسوب میشم که در غوغای جنگ های پایان نباید از مبارزه و مقاومت دست برداره.

ماریا به نرمی بازوم رو گرفت.

_" کجا میرین خانوم؟! "

_" میخوام برم توی حیاط قصر قدم بزنم ، توی هوای تازه یه نفسی بکشم. "

_" ولی شما تازه تب و لرزتون قطع شده! "

_" به اندازه کافی مدت ها توی این دخمه حبس بودم و علاقه ای ندارم که با این کلافگی زمانم رو اینجا سپری کنم لطفا کمکم کن که بلند بشم. قبلش میخوام برم حمام تنم رو از اثرات بیماری و بدحالی پاک کنم. "

Loveland (COMPLETED)Where stories live. Discover now