درودددددددد
خلاصه ی پارت قبل : تولد تهیونگ و باز شدن کادو ها ، جبران کردن تهیونگ ( کارای ناپسند )
~ third person pov ~
جونگکوک همونطور که دست به کمر داشت به جفتش نگاه می کرد با لحن عصبانی ای گفت : تو آقای کیم ! دقیقا خود تو
میشه بدونم کجا داری تشریف می بری ؟ روز بعد تولد ؟تهیونگ بوسه ای روی لب های جفتش گذاشت و با لحن مهربونی جواب داد : لاو تقریبا دو هفته دیگه کریسمس و سر ما به شدت شلوغه
این هفته تموم بشه دیگه میریم تو تعطیلات و هر روز پیش همیم خب ؟
می تونیم همه باهم بریم مسافرت یا هرچیزی که دوست داریجونگکوک بدون توجه به حرف های جفتش ، دستش رو روی لب هاش گذاشت و آروم گفت : با یادآوری دیشب یک لحظه حس کردم دارم جئون کوچولو رو می بوسم ...
تهیونگ خنده ی بلندی کرد و همونطور که سری به نشونه ی تاسف برای پسر تکون می داد ، بوسه ی آخری رو روی موهای جفتش گذاشت و با خداحافظی گرمی از خونه بیرون رفت
جونگکوک کنار گوکی خودش رو روی تختشون پرت کرد و خطاب به خرگوشش همونطور که نازش می کرد گفت : گوکی عزیزم
صحنه های که دیشب دیدی رو فراموش کن باشه خوشگلم ؟ بهشون اصلا فکر نکنیا
همش بازی بود داشتیم بازی می کردیمگوکی چند بار دماغش رو چین کرد و سرش رو به دست صاحبش کشید تا به ناز کردنش ادامه بده
جونگکوک هم با لبخند بزرگی سر خرگوش سفید رنگش رو ناز کرد که با شنیدن صدای زنگ ، با خوشحالی لبخند زد و خطاب به پسرش گفت : جیمین اومد گوکی
و با خوشحالی از اتاقشون خارج شد تا بره و در رو برای دوستش باز بکنه
جیمین با لبخند کوتاه دوستش رو بغل کرد و گفت : چه عجب یکم به ما هم توجه کردی
جونگکوک همونطور که سعی می کرد از بغل پسر در بیاد آروم گفت : انقدر بغلم نکن می دونی که خوشم نمیاد
و بلند تر ادامه داد : شما تک خال قلبمی جیمینی
پسر بتا هم چشمی برای دوستش چرخوند و گفت : از بغل خوشت نمیاد و بیست و چهار ساعت چسبیدی به الفات اره ؟
ایز بیغیل خیشم نی می اید
YOU ARE READING
Stubborn Omega _ Vkook
Fanfictionجونگکوک ، کسی که فکر نمی کرد روزی انقدر کسی رو دوست داشته باشه که به خاطرش تمام کار هایی که ازشون متنفره رو انجام بده و تهیونگ ، آلفایی که از وجود مود رمانتیک و مهربونش خبر نداشت ، باورش نمیشد با پیدا کردن جفتش همچین رویی رو از خودش نشون بده مثل ا...