ها،ها،هایاااااااااااااااااخلاصه ی پارت 70 : ماجرای برگه مو ، گاز گرفتن ته از باسن کوک ، جلسه ی ته و کارای خاک بر سری ،
~ third person pov ~
دست تهیونگ رو که دستش رو گرفته بود نا محسوس محکم تر گرفت و همراه با جفتش سمت پذیرش رفتن
ته : سلام
با خانم پارک وقت داشتیم به نام کیم تهیونگمننشی سرش رو تکون داد و بعد از چک کردن اسم مرد ، به در اتاق خانم پارک اشاره کرد و گفت : بفرمایید تو
خانم پارک منتظرتوننتهیونگ هم سرش رو تکون داد و همراه با جونگکوک سمت اتاق خانم پارک رفتن
تهیونگ در اتاق رو باز کرد و دستش رو پشت کمر جفتش گذاشت و پسر رو به داخل اتاق برد و خودش هم پشت سرش وارد شد
کوک : سلام مام
خانم پارک با لبخند از پشت میز بلند و جواب داد : سلام جونگکوک
چطوری پسر ؟جونگکوک با نشستن تهیونگ روی مبل های راحتی اتاق ، خودش هم کنار پسر روی مبل نشست و بعد از تکیه دادن به جفتش جواب داد : خوبم
تهیونگ همش گازم میگیره ولی من استوار می مونمتهیونگ ابرویی بالا انداخت و در جواب حرف جفتش گفت : می خوای کارایی که با من می کنی رو به خانم پارک بگم جونگکوک ؟
جونگکوک با لبایی که آویزون شده بود آروم جواب داد : نه
خانم پارک لبخندی به پسر کوچیک جمع زد و گفت : باهم بیرون رفتید ؟ سر قرار یا اون مکان های مورد علاقتون رو باهم گفته بودیم
جونگکوک چهار زانو روی مبل نشست و جواب داد : یه بار رفتیم شهربازی
از این سر بسته ها
ولی جای دیگه نرفتیمخانم پارک با همون لبخندش سرش رو تکون داد و پرسید : خب چطور بود ؟ خوش گذشت ؟
کوک تند تند سرش رو تکون داد و با هیجان جواب داد : خیلی خوب بود
ته هرچقدر خواستم کارتم رو شارژ کرد
آخرشم یه عروسک تونستیم بگیریمخانم پارک سرش رو تکون داد و از گوشه ی میز لایکی به تهیونگ داد و لبخند زد
بعد چند دقیقه صحبت راجب کار هایی که باهم انجام می دن ، خانم پارک رو به جونگکوک کرد و گفت : جونگکوکی
یه کاری بگم میشه انجام بدی ؟کوک کمی لپش رو خاروند و جواب داد : بستگی داره چی باشه مام
پارک : میشی بری از آبدارچیمون نوشیدنی هارو بگیری ؟ منشی پاش پیچ خورده دلم نمیاد همش بهش بگم بره نوشیدنی هارو بگیره بیاره
ببخشیدکوک سرش رو تکون داد و همون طور که از روی مبل بلند میشد و سمت در می رفت گفت : دونت ووری مام
اشکالی نداره من خیلی مهربونم
YOU ARE READING
Stubborn Omega _ Vkook
Fanfictionجونگکوک ، کسی که فکر نمی کرد روزی انقدر کسی رو دوست داشته باشه که به خاطرش تمام کار هایی که ازشون متنفره رو انجام بده و تهیونگ ، آلفایی که از وجود مود رمانتیک و مهربونش خبر نداشت ، باورش نمیشد با پیدا کردن جفتش همچین رویی رو از خودش نشون بده مثل ا...