16

162 11 0
                                    

- گریه کردن بسه کوچولوی هیونگ‌نما!
سیلی محکمی در گوش جین زد و ادامه داد: من اون دونسنگ کوچولوتم زیر خودم داشتم اون خیلی بیشتر از تو تحمل می کرد!
با لبخند رو مخی ادامه داد: نامجون تو رابطه لوست کرده نه؟
- ای کوچولوی لوس
- خودم تا موقعی که پرونده هیاک بهم برسه به فاکت می دم جوری که وقتی ددیت اومد دنبالت توان دیدن مرگشو داشته باشی!
- دعا کن فقط ددیت بیاد چون هر کی رو که امشب ببینم یا می کشم یا زیر خواب خودم می کنم!
- نمی خوای جوابمو بدی؟ بیبیه بی ادب!
- بهتره ادبت کنم یا بدن خوشگلتو تزئین کنم؟
بلند شد و مقداری پارافین برداشت. جین رو به زور بلند کرد و با وجود سوراخ پرش روی باسن نشوندش و گفت: فکر کنم تنت با این خیلی قشنگ شه! ظرف پارافین داغ رو روی کمر لخت جین خالی کرد و شاهد لرز هاش از سوزش بود. خوب می دونست داره چه بلایی سرش میاره ولی هیچ رحمی نمی کرد. شلاقی برداشت و اونقدری روی سینش زد که خون از سر هر دوش جاری شد!  بعد چرخوندش و همین کار رو روی باسنش هم انجام داد‌. جین هق هقهای خفه ای می کرد و اشک های نیمه پنهانی می ریخت.
- آره بیبی می دونم دردش زیاده ولی باید تا اومدن عشقت تحمل کنی!
- عوضی...
- نه دیگه فحش دادم مناسب سنت نیس!
...
- تهیونگ؟!
- بله!
- مراقب یونگی جونگکوک باش و هر اتفاق کوچیکی افتاد بهم خبر بده!
یونگی با لحنی شاکی گفت: خودتم همین طور اگه اتفاقی افتاد باید بهمون خبر بدی!
- باشه یونگی قول می دم!
- با نامجون می ری؟
- اوهوم...
- مواظب باشا... دوباره تیر نخوری!
- نه، نگران نباش!
- گوشیتم روشن باشه می خوام بهت زنگ بزنم!
- اینو قول نمی دم چون ممکنه جایی بریم که خط نده یا به خاطر شرایط صداشو ببندم!
- حالا تو روشنش بزار اوناش به درک!
هوسوک سمتش رفت و جوری محکم توی بغلش کرد که انگار سال ها ازش دور بوده و الان با دلی پر و قلبی شکسته برگشته! خیلی آروم ازش جدا شد و گفت: تو هم مراقب تهیونگ و جونگکوک باشا!
منتظر جواب نموند و جلوی پای جونگکوک زانو زد و گفت: قهرمان کوچولومونم باید مراقب هیونگاش باشه مگه نه؟
- من آنادیه آمادم
موهاشو به هم ریخت و گفت: اگه یونی هیونگ گریه کرد حتما بهم خبر بده!
- اوهوم...
- شیرین عسل!
گفت و از جاش بلند شد. چشای اشکی یونگی  و تهیونگی که سعی در آروم کردنش داشت الان بدترین چیزی بود که می تونست ببینه!
- یونگیا گریه نکن چرا گزارش کوکی رو جلو میندازی آخه؟
- اگه... هق... برنگردی خودم... هق... با همین دستام می کشمت!
اون گریه ها آتیش به جونش مینداخت! ولی گفت: بهتر نیس به جای گریه کردن به جیمین و نامجون بگی مواظبم باشن ها؟
- نه می خواام گریه کنم!
هوسوک بوسه ای روی پیشونیش زد و به تهیونگ اشاره کرد ببرتش تو تا شاید حالش خوب بشه و کمتر گریه کنه!
خودشم سمت ماشینی که نامجون و جیمین خیلی وقت بود توش منتظرش بودن رفت و سوار شد.
جیمین گفت: از طرفه همه فامیلاتم خدافظی می کردی کمتر طول می کشید!
- زر نزن جیمین یونگی آب شد از بس گریه کرد!
- می دونی که بیشتر از اینکه واسه تو باشه به خاطر دلتنگ...
هوسوک وسط حرفش پرید و گفت: می دونم جیمین نیاز نیس به روم بیاری این گریه ها به خاطر من نیس.
مکث کوتاهی کرد و رو به نامجون پرسید: کجا باید بریم؟
- یه لوکیشن فرستاده که برای بالا شهره!
- تا به کشتنمون نمی دی تند برو!
نامجون پاشو روی گاز گذاشت و پر سرعت حرکت کرد. چون خونه هوسوک هم کمی از بالا شهر نداشت خیلی سریع به آدرس رسیدن! ولی باید کمی از راه رو پیاده می رفتن.
هر سه پیاده شدن. پرونده دست جیمین بود و پشت سر نامجون و هوسوک حرکت می کرد. با یک عمارت بزرگ و طلایی رنگ که حداقل ۱۰ طبقه داشت رسیدن. جیمین گفت: فکر کنم همین جا باشه!
نامجون از تو گوشی لوکیشن رو چک کرد و گفت: خودشه!
هوسوک که بیش از بقیه عجله داشت سرعت پاهاشو بیشتر کرد و زود تر خودشو به عمارت رسوند. ولی صبر کرد تا بقیه هم بیان. گرچه افراد اون عوضی سریع سمتشون اومدن و اجازه حرف زدن بهشون ندادن. اونارو به داخل راهنمایی کردند. هر سه نفر به همراه یه مزدور سوار آسانسور شدن. ساختمون ۲۰ طبقه ای که به شدت مجلل بود‌. آسانسور توی طبقه دهم ایستاد و هر سه نفر پیاده شدند. اتاق شدیدا بوی کام می داد جوری که چهره هر سه نفر در هم رفت. یه تخت با شکوه که دور تا دورش پرده کشیده شده بود در گوشه ای از اون اتاق بزرگ قرار داشت. مردی که یک کت و شلوار بدون پیرهن پوشیده بود جلو اومد و گفت: خوش اومدید لطفا بشینید!
- ما فقط اومد پرونده رو بدیم و جین رو تحویل بگیریم و به نفعته هر چه سریعتر این کارو بکنی! جیمین و هوسوک با تعجب به نامجون نگاه کردند.
نامجون ادامه داد: جین کجاست؟
- خیلی عجله داری! بهتر نیس بشینی یه ذره بازی کنی؟
- نمی خوام! فقط بگو جین کجاست؟
- اون تختو می بینی؟ مستقیم برو روش، پیداش می کنی!

گربه عروسکی(تکمیل شده)Where stories live. Discover now