"𝕊𝕆ℝ𝔼"
در مورد این داستان بگم که غم بیشتری از برمودا داره. خیلی خیلی بیشتر...
امیدوارم دوستش داشته باشید.^^♡
YOU ARE READING
【 Only in Bermuda - Full 】
Fanfictionقدمهاشو سریعتر برداشت و با لحن محکمی گفت:"بهت دستور میدم همین الان بایست!" پسر متوقف شد اما برنگشت، فقط با حرص لبشو گاز گرفت. "جی... باید باهم حرف بزنیم." جواب داد:"نمیخوام ببینمت." "بهم یه فرصت بده." جونگکوک برگشت تا نفرتشو سرش فریاد بزنه که دست...
𝐍𝐞𝐰 𝐒𝐭𝐨𝐫𝐲~
"𝕊𝕆ℝ𝔼"
در مورد این داستان بگم که غم بیشتری از برمودا داره. خیلی خیلی بیشتر...
امیدوارم دوستش داشته باشید.^^♡