𝑷𝒂𝒓𝒕⟆ 6

2.3K 441 136
                                    

"گرداب؟ نه... نه نه خواهش میکنم..."

بسرعت دستشو سمت آب گرفت و التماس کرد: "نجاتم بده! از اینجا خارجم کن."

قایق بشدت بسمت عقب کشیده شد، بخاطر تکون های وحشتناکش سرگیجه گرفته بود و قبل از اینکه بتونه با دست جاییو بچسبه سمت فرمان پرت شد و با فرو رفتن جسم سختی توی پهلوش از درد ضعف کرد و با بی حالی داخل آب پرت شد.

به سختی چشماشو داخل آب باز کرد و جسم طویلی که مستقیم به سمتش میومدو دید، قبل از اینکه کاملا بیهوش بشه سعی کرد باهاش ارتباط ذهنی برقرار کنه: «آیگراسیس... من آواتارم... بهم حمله نکن...»

**********

دستی به موهای نامرتبش کشید و با انداختن چند قطعه یخ توی لیوان قهوش سمت عرشه کشتی که هانی با لباسهای غواصی و حوله سفیدی روی دوشش ایستاده بود، حرکت کرد: "چند ساعته مشغولین؟"

"دو ساعتی میشه، از 6صبح تا الان تو دو گروه."

با بیرون اومد غواص از توی آب و علامت دیسلایکی که نشون داد هر دو سر تکون داد: "بگو بیان بالا..."

هانی با دست علامت داد که بیان بالا و به اتاقش رفت، لباس عوض کرد و همونطور که با حوله مشغول خشک کردن موهاش بود به اتاق یونگی رفت که پسرو در حال صحبت با تلفن دید.

یونگی با داخل شدن هانی دستشو به نشانه سکوت جلوی بینیش گرفت: "خیر."

"..."

"متوجهم، ولی من تو کل این مختصات هیچ..."

"..."

"غواصا وجب به وجبشو گشتن..."

"..."

"قربان! میشه بر اساس حرفای احمقانه اون منشی هی این 25درجه شمالی و71 درجه غربیو برای من تکرار نکنید؟ من نزدیک همین مختصاتم!"

"..."

با کوبیده شدن در به دیوار و وارد شدن غواص هر دو از جا پریدن، دختر با چشای بیرون زده از تعجب و آبی که از تنش میچکید به عرشه اشاره کرد که هانی بسرعت بیرون دوید، کلافه از جئون که همچنان درحال وراجی بود توضیح کوتاهی داد: "رئیس گویا مشکلی تو کشتی پیش اومده بعدا باهاتون تماس میگیرم."

بدون اینکه منتظر جواب بمونه تلفن رو قطع کرد و از اتاق خارج شد، با دیدن همهمه ای که روی عرشه بود پا تند کرد و غرید: "چخبره؟ خلوت کنید ببینم!"

با کنار رفتن خدمه جلو رفت، پزشکی که همراهشون اومده بودو در حال معاینه جسم دراز کشیده کف عرشه دید: "این کیه؟"

مرد بسرعت توضیح داد: "غرق نشده، در واقع هیچ مشکلی نداره فقط پهلوش ضربه دیده... یه سرم بهش بزنم بزودی بهوش میاد!"

متعجب نزدیک شد و پرسید: "چطور ممکنه؟ یعنی از کشتیی جا مونده؟!"

رو به غواص ادامه داد: "کجا پیداش کردید؟"

【 Only in Bermuda - Full 】 Where stories live. Discover now