Alcohol Smell And Blood Trace

Twenty Eight | Why didn't you do this befor?

اهنگ نداره چون یه چیز بهتر داره {😉}
این پارت حاوی اسماته.اگر نمیخواید بخونید قسمت مشخص شده رو رد کنید.

᯽ʟɪᴋᴇ ᴀɴᴅ ᴄᴏᴍᴍᴇɴᴛ

«چرا قبلا این کار رو نکردی؟»

•᯽❀᯽•

بعد رفتن مهمون ها به اصرار هری، لویی توی جمع کردن و مرتب کردن کمک کرد. بشقاب ها رو برد و کوسن ها رو سر جایی که یادش بود تنظیم کرد، طرف های کثیف رو تو ماشین ظرف شویی گذاشت و باقی غذا ها تو یخچال رفت. از دور به پذیرایی نگاه کرد و دید که راضی کننده اس. هری هم کیسه ی زباله رو بیرون گذاشت و چراغ های اضافی رو خاموش کرد. ساعت نزدیک به ۱۱ میشد و خسته بود.

قدم زنان پیش لویی میرفت و با لبخند به چهره ی نیمه روشنش نگاه میکرد. دست هاش رو باز کرد، نزدیکش رفت و موهاشو از روی پیشونیش کنار زد‌. انگشت شصتش رو کنار لب لویی میکشید.

هری: دیدی گفتم خوش میگذره

سرشو تند تند بالا پایین برد.

لویی: شب خوبی بود؛ مرسی

کمر هری رو گرفت و سرشو رو شونش گذاشت. نفس های راحت میکشید و احساس خوبش رو باهاش به اشتراک گذاشت. هری، شونه هاش رو تو بغل گرفت و سرش رو به سرش چسبوند.

لویی: ذوقتو که دیدم، گفتم کاش همیشه اینجوری خوشحال باشه من فقط نگاش کنم. بهترین قسمت شبم تویی.

هری: ولی واسه من بهترین قسمتش دیدن خوشحالی تو بود.

سرش رو تو دستش هاش گرفت و از خودش دور کرد. درست روبرو خودش قرار گرفت، از اون زاویه میتونست راحت تر نقطه به نقطه اش رو ببینه و ببوسه.

هری: وایی لویی خندت... خندیدی...آه خدا، خندیدی...

سرش ثانیه ایی عقب رفت و از شوق چشم هاش رو بست. با ستایش و شکر گفت و بعد باز به لو برگشت.

هری: وقتی دیدم که دیگه مثل افسرده ها نیستی قلبم قلقلک میومد. وقتی از ته دل میخندی قشنگ ترین لحظه ی ممکن میشه واسه من. دیگه اینجوری نشو باشه؟

صورت لو رو گرفت و تو چشم هاش نگاه کرد تا ازش قول بگیره.

هری: تا وقتی من هستم و میدونی مراقبتم، نزار هیچ چیز اینجوری بهت صدمه بزنه

لویی: معلومه خیلی اذیت شدی، ببخشید

با دلواپسی گفت و صورت هری رو تو به نوازش گرفت.

هری: قربونت برم تو بیشتر سختی کشیدی. حق داری هاا، چیزایی که پیش اومد رو هیچکس نمیتونه به سادگی هضم کنه

موهاش رو از حاشیه ی پیشونی اش کنار زد و با سرانگشت، دور صورتش رو طی کرد.

لویی: خب چون هیچکس تورو نداره... فقط مال منی