Four |Liam's Secret

563 152 203
                                    

᯽ᴛᴏ ᴍɪɢʜᴛ ʟɪᴋᴇ ʟɪsᴛᴇɴ ᴛᴏ: Whitechapel- I Will Find You(Instrumental)

از قشنگ ترین قطعاته، که به همون قشنگی اجازه ی ورودت به خونه ی واژه ها رو میده...به خودتون لذت هدیه بدید

᯽ʟɪᴋᴇ ᴀɴᴅ ᴄᴏᴍᴍᴇɴᴛ

«رازِ لیام»

•᯽❀᯽•

دست به سینه ایستاده و از پشت شیشه ی اتاق، نظاره گر لویی بود. روی صندلی نشسته و سرش بین دست هاش اسیر. صورت و سر آستین خیسِ خیس. مرد گرفته و مچاله بود صدای ناله های قلبش راحت تر از گریه هاش به گوش میرسید و هر اه بین نفس هاش باعث لرزیدن شونه های رفاقت میشد.

از این منظره لذت نمیبرد، هزاران بار افراد مختلف اونجا بودند و برای مرگ بقیه گریه کردند، یکی از یکی عادی تر و لویی؛ اولین کسی نیست که با غم خودش رو آزار میداد. با این حال، این بار، کاراگاه ایستاده و به افتادن اشک ها روی شلوار جین مرد خیره شده بود. 

شک توی دلش دو دو میزد، نه میتونست کامل از تقصیرات او بگذرد، نه برای مجرم بودن دلیل کافی وجود داشت. با چشم هاش مرد رو میکاوید، دنبال ذره ایی از گناه میگشت، ذره ایی مدرک برای جلو رفتن و مقداری خطا از طرف لویی. فقط دلسوزی در دورادور ذهنش این پا و اون پا میکرد.  باید بی تفاوت ادامه میداد و سخت میگرفت.

توی بررسی پسر غرق شده بود، اخم حرفه ایش پیشونیش رو بریده و سرتاپا جدیت بود. همکارش با دو پرونده ی بین دست هاش کنار هری رفت. از اینکه بیرون اتاق ایستاده بود، تعجب کرد.

نایل: چرا اینجا وایسادی؟

هری: گذاشتم گریه کنه. در ضمن نمیتونم که دست خالی برم؟

ابرو های نایل بالا پرید و دهانش رو پایین کج کرد. چشم هاش رو چرخوند و سریع پرونده رو دستش داد. وقتی هری مشغول خوندن کلمه به کلمه ی برگه ها بود، نایل دید زدن رو شروع کرد؛ صورت و چشم هایش در هم رفت و لب هاش از شدت معمولی بودن همه چیز اویزون شد.

نایل: بهش نمیخوره تونسته باشه دوستش رو بکشه

هری: مطمئن نیستم، قطعا یه چیزایی میدونه. تو تونستی گوشی رو رد یابی کنی؟

سرش رو لحظه ایی بالا گرفت تا سوالی  بپرسد، نایل نگاهش رو گرفت و شروع به توضیح دادن کرد.

نایل: نه کاملا مفقود شده هیچ اثری ازش نیست.

دست به کمرش، سرش رو کج کرد. همراه هری به برگه ها زل زد و تیتر ها رو می‌خوند. هری ابرو هاش رو بالا انداخت و سرش رو چپ و راست برد.

هری: هیچی نیست اینجا که!

 حیرون برگه ها بین انگشتانش ورق میخوردند. از پوچی مطالب متعجب شده بود، توقع این بار سبک از پرونده ی زندگی دیگران که به دستش داده بودند متعجب شده بود.

Alcohol Smell And Blood TraceWhere stories live. Discover now