Thirty Nine | New Dead Body

391 78 243
                                    

᯽ʟɪᴋᴇ ᴀɴᴅ ᴄᴏᴍᴍᴇɴᴛ

«جسد جدید»

•᯽❀᯽•

- کاراگاه استایلز

هری بعد از پیاده شدن از ماشین، صداش رو شنید و دست تکون دادنش رو دید. پسر قدم به قدم نزدیکش میشد و برگه های تو دستش رو محکم گرفته بود. لبخندش دندون های ریزش رو نمایان کرده و عینکش از روی بینیش سر میخورد. قهوه ی صبحونه یه دست هری رو گرم میکرد، در ماشین و بست ودست دیگه اس رو تو جیبش جا داد.

هری: تروی! پسر واسه این وقت روز خیلی خوشحالی!

تروی: چیزی که میخواستید رو پیدا کردم

حالا یه قدمیش ایستاده بود و ذوقش قابل رویت تر بود. ابرو های هری بالا پرید و چشمش به دست تروی خورد.

هری: ایناست؟

تروی: بله

کنارش وایساد و برگه ها رو جلوش گرفت.

تروی: ۲۳ سپتامبر ۱۹۹۷؛ تو همون بیمارستانی که جنیفر تاملینسون_

هری: رابرتز...جن رابرتز

اخطار داد.

تروی: آها، بله. خانم رابرتز از دنیا رفتن سه تا دختر متولد شده. دو تا با پدر و مادرشون رفتن.

و تو کاغذ های دست هری به خط هاو تاریخ ها اشاره کرد.

تروی: چون همراه خانم رابرتز کسی نیومده بود و خودشون هم فوت شدن، دختر سوم رو داخل دستگاه به بخش بردن. به بهزیستی زنگ زدن تا بیان دختر رو ببرن اما قبل از رسیدن مامور ها نوزاد دزدیده میشه

هری: کار پدرشه

زیر لب زمزمه کرد‌. تروی لحظه ایی مکث کرد تا حرفش رو بشنوه. گمان کرد با اونه ولی بعد ادامه داد.

تروی: درست فردای اون روز دن تامیلسون میره دنبال دخترش، وقتی بهش میگن که نیست سر و صدا میکنه و همه چیز رو به هم میریزه ولی بعد سریع آروم میشه و جسد جنیفر رو ترخیص میکنه. قسمت عجیب اینه که شکایت نمیکنه دنبال بچش هم نمیگرده‌

آه میکشه.

هری: اون یه تیکه سنگ بود جای پدر...تموم شد؟

تروی: بله قربان...اعم، صفحه اخر هم گواهی تولد ملودی رابرتز هست

هری: ملودی؟ اسمش اینه؟

با شگفتی پرسید، اسم فوق العاده ایی بود.

تروی: روی مچ بندش نوشته بودن. انگار قبل از عمل مادرش با پرستار حرف زده و گفته پسرش این اسم رو دوست داره

هری: واقعا عالیه...کارت فوق العاده بود تروی

روی شونه اش زد و تشویقش کرد.

Alcohol Smell And Blood TraceWhere stories live. Discover now