A Drunk Man

618 104 11
                                    

+ جی هیون؟!


جی هیون با تعجب برگشت و با دکتر پارک روبرو شد .تعظیم کرد و پرسید :بله سونبه!؟


دکتر پارک دست هایش را در جیبش گذاشت و گفت :برای فردا بعد از ظهر برنامتو خالی کن!


_چی؟ !چرا؟ !


خانم پارک گفت :فردا بعد از ظهر قراره برای اومدن رزیدنت های جدید بریم نوشیدنی


بخوریم .


جی هیون نا امیدانه دستی به صورتش کشید و گفت :ولی سونبه فردا جمعس !میخواستم یکم استراحت کنم .


خانم پارک با عصبانیت گفت :دیوونه شدی؟ !میدونی چه فرصت خوبیه !بعضی از پزشکای


بخشمونم میان .میتونی یکم رو مخشون راه بری و اعتمادشونو جلب کنی .


جی هیون بیش از حد خسته بود ولی حق با دکتر پارک بود .از دست دادن همچین فرصتی


خیلی احمقانه بود .


خانم پارک منتظر جواب جی هیون نماند و از انجا دور شد .مطمئن بود جی هیون همچین


فرصتی را از دست نمی دهد .


--


جی هیون کیفش را روی زمین گذاشت و خودش را روی تختش انداخت .در حالی صورتش


روی بالش بود با صدای گرفته ای نالید :واقعا حوصله شو ندارم.
برگشت و به سقف اتاق خیره شد .خیلی ناگهانی به فکر دکتر مین افتاد .اون دکتر خیلی ماهری بود .اوازه اش در کل بیمارستان پیچیده بود .او کسی بود که بزرگ ترین تومور هارا از حساس ترین جاهای بدن خارج میکرد .اگر فردا اورا میدید بدون شک به نفعش میشد .


جی هیون دست هایش را مشت کرد و با خود گفت :اره !باید از این فرصت استفاده کنی !


--


به صفحه ی موبایلش خیره شد .اهی کشید و تماس را وصل کرد .


+چیه؟


+سلام یونگی .


چشم هایش را در حدقه چرخاند و گفت :چی میخوای؟ !


+ نمیخوای بیای یه سر به پدر خستت بزنی؟


یونگی پوزخندی زد و گفت: کی گفته تو پدر منی؟ دیگه بهم زنگ نرن.


موبایلش را از کنار گوشش پایین اورد و خواست تماس را قطع کند که ان مرد گفت :یونگی


من دارم میمیرم !


یونگی موبایل را دوباره کنار گوشش گذاشت و گفت :چه خوب !


و تماس را قطع کرد.


به سمت اشپز خانه ی خانه اش رفت .یخچال را باز کرد و قوطی ابجویب را دراورد .درش را باز کرد و قلوپی نوشید .

Dᴏᴄᴛᴏʀs Oғ Gᴏɴɢɪʟ | MYG |  [Completed]Where stories live. Discover now