زمزمه وار پرسید و انگشت هاش رو بین موهای خرمایی رنگ پسر دانشجو کشید.
جین نفس عمیقش رو فرو داد و بعد از مکث کوتاهی لبخند زد. همونطور که دستش رو سمت کمربند چرمی شلوار مرد می برد لب هاش رو با شیطنت به دندون گرفت و خیره به چشم هاش گفت:
- طبیعت آدم ها رو نمیشه تغییر داد. ما همه امون وابسته ایم، حتی تو.
نامجون بی صدا خندید. اطمینان داشت که درست چند لحظه قبل به پسر فهمونده که هر لحظه حاضره از زندگیش دست بکشه، اما انگار جین دوست داشت باهاش بازی کنه.




جین هیچوقت متوجه خلوص هدف دروغگو ترین انسان توی زندگیش نمی شد، مگر اینکه نامجون همونجا می نشست و همه ی افکارش رو توضیح می داد.
تمام برنامه ها و پیش بینی ها، نقشه های دوم و سوم و هر محکم کاری ای که اجازه نمی داد هدفش ببازه.
شاید جوابش به پسر فقط یک جمله بود: موضوع من نیستم!



نگاهش رو از چشم های سوکجین گرفت و از افکارش راجع به جواب عجیب پسر بیرون اومد، نامجون ترجیح داد با تمسخر سوالی بپرسه تا نشون بده هیچوقت نیاز پیدا نمی کنه خودش رو توضیح بده:
- حالا دوست داری خودمو بهت ثابت کنم؟


چشم هاش حرکت سریع دست های جین رو دنبال کردن که کمربند چرم و دکمه ی شلوارش رو باز می کرد.
جین بی پروا و طبق خواسته ی معشوقش، عضو تحریک شده ی مرد رو از باکسر مشکی رنگش بیرون آورد و انگشت های کشیده اش رو نوازش وار روی طولش حرکت داد.
چشم های درشت و پر از شهوتش رو به نگاه یخ زده ی نامجون دوخت و بی معطلی لب هاش رو دور عضو مرد حلقه کرد.


لب های قلوه ای و سرخش، پوست خوش رنگ مرد رو لمس می کردن و زبون داغ و خیسش روی طول عضو اون می رقصید. ناله های از سر لذت نامجون لحظه ای بعد گوش هر دوشون رو پر کرد.
استاد کیم با احساس داغی حفره ی دهن پسر پلک هاش رو محکم روی هم فشرد و بی توجه به نفس های تند جین، به موهای خرمایی رنگش چنگ انداخت.


جین نفس عمیق و عاجزی کشید و با لحنی که شبیه به یک تهدید برای تمام باور های مرد بود لب زد:
- پس قبول داری که نیازه توضیحش بدی تا بقیه به چشم یه آدم خاص ببیننت؟


نامجون با حرصی که یک آن توی وجودش بالا اومده بود موهای پسر رو توی مشتش فشرد، سر جین رو با حرکتی سریع و دردناک به جلو کشید و مجبورش کرد حجم بیشتری از عضوش رو ببلعه.
اون جمله به اندازه ی کافی آشنا بود که حالش رو به کلی منقلب کنه.


اون کسی بود که انتخاب می کرد! اون کسی بود که افسار اون تحقیقات و موش های آزمایشگاهیش رو داشت...
اما پسر رو به روش از صلاحیت نامجون برای انتخاب شدن حرف می زد!
دیدن خودش توی جایگاه پست و حقیر آدم هایی که هیچ ارزشی نداشتن خونش رو به جوش آورده بود!


انگار جین قصد نداشت از ذره ذره عصبانی کردنش دست برداره.
چشم های سوکجین از احساس خفگی ای که بهش دست داده بود رنگ اشک گرفتن ولی نامجون بی اینکه اهمیتی بده قوسی به پایین تنه اش داد و ضربه ای به ته حلق پسر کوبید.
زیر لب آه غلیظی سر داد و در حالی که انگشت هاش رو لای موهای آشفته ی پسر می کشید، به حرکات شتاب زده و پر از شهوت لب هاش نگاه می کرد.

Silver Edge : The Cruor Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang