ووت یادتون نره😢
مطمئن باشین از خوندنش پشیمون نمیشین...
قول میدم...
**************************کنار چانیول دراز کشیده بود و تو سکوتِ اولِ صبح به صدای نفس هاش گوش میداد .
این صدا شده بود آرامش روز و شبش ...
تقریبا دو هفته ای شده بود که دزدیده شده بود و بعدِ اون تماسِ کذایی ، دیگه هیچ خبری از خانواده اش نداشت .
یه حسِ سِر شُدگیِ خاصی نسبت به همه چیز داشت .
یه چیز هایی هم فهمیده بود .
اینکه از شیرِ مرغ بخواد تا جون آدمیزاد براش فراهم میکردن ، جز هر چیزی که مربوط به خانواده اش و زندگی قبلیش باشه !!
درسته...زندگیش تقسیم شده بود...
قبلِ دزدیده شدنش و بعدِ دزدیده شدنش...
تو یسری فیلما وقتی میدید خیلی راحت آدما رو میدزدن فکر میکرد دارن زیادی چُخان میکنن ، اما حالا که خودش یکی از همون آدمایی بود که گرفتار این تراژدی شده بود ، خودِ قبلیش رو سرزنش میکرد .
+دوست داری بازم برات کتاب بخونم ؟!
_...
با صدایی که بخاطر تازه بیدار شدنش گرفته بود گفت و به نیمرخِ بی عیبِ چانیول نگاه کرد .
+بنظرم این کتابه خیلی قشنگه...بهم حس آرامش میده...به تو نمیده ؟!
_...
+هم...ولی از اون بیشتر اینجا بهم حس آرامش میده...
همزمان که حرف میزد دست چانیول رو گرفت و دور گردنش پیچوند و خودش رو توی بغلش چپوند .
نگاهی بهش کرد و با مطمئن شدن از اینکه دستگاه ها و لوله های وصل شده بهش رو جابجا نکرده دوباره سرش رو روی سینه اش قرار داد و با لبخند راضی ای به روبرو خیره شد و همزمان مشغول بازی کردن با انگشت های چانیول شد .
+بنظرت دلشون برام تنگ شده ؟!
_...
+فکر میکنی مامان هنوزم گریه میکنه ؟! یا بکیان ؟!...بابا که میدونم عمرا گریه کنه...همیشه دوست داره تو چشم مامان قوی بنظر برسه...
با ناله گفت و شروع کرد به اشک ریختن .
+یه عالمه دلم براشون تنگ شده...قول میدم اگه یه روزی برگشتم پیششون بیام و از اینجا نجاتت بدم...
_...
آب دماغش رو بالا کشید و لب های آویزونش رو چسبوند به سینه ی چانیول و برگشت و به صورتش خیره شد .
+خسته نشدی از بس خوابیدی ؟!
_...
+میدونی خوبیش چیه ؟!
یهو با خنده ی قاطی با گریه گفت .
+اینه که تو خوش قیافه ای...اگه قیافت خوب نبود عمرا تحملت میکردم...
YOU ARE READING
✴️wake up and save me✴️[کامل شده]
Fanfiction✴️Wake up and save me✴️ "بیدارشو و نجاتم بده" نویسند : boom✨ ژانر : رومنس، درام، اسمات، انگست، رازآلود، جنائی... کاپل ها : چانبک(اصلی)، کایبک، کایسو، هونهان و کریسبک،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از ع...