Unfelling |ziam|

Por paypano

67.2K 8K 5.4K

_زین به نفعته تسلیم شی وگرنه شلیک میکنم ... +تو این کارو نمیکنی لیام.... ما تفنگارو به سمت هم نشونه گرفتيم ا... Mais

⏸cast▫▪Information⏸
▪2▪
▪3▪
▪4▪
▪5▪
▪6▪
▪7▪
▪8▪
▪9▪
▪10▪
▪11▪
▪12▪
▪13▪
▪14▪
▪15▪
▪16▪
▪17▪
▪18▪
▪19▪
▪20▪
▪21▪
▪22▪
▪23▪
▪24▪
▪25▪
▪26▪
▪27▪
▪28▪
▪29▪
▪30▪
▪31▪
▪32▪

▪1▪

4K 377 207
Por paypano

Zayn POV

من هیچوقت پدر و مادرم و نشناختم .
از وقتی یادم میاد توی پرسکات زندگی میکردم .
جایی که بچه ها رو تبدیل به یه ماشین کشتار میکردن.

وقتی اولین قتلمو انجام دادم فقط ۱۳سالم بود .

رهبر پرسکات یا همون کالووس میگه :بودن توی پرسکات مثله بودن توی یه جزیرست،همه ما اینجا تنهاییم ،کاری که باید یاد بگیریم و بکنیم اینه

بدون ..دلبستگی ...عشق...احساس..‌.یه سنگدل واقعی ....

تمرین های سخت و دشمنی هایی که کالووس رقم میزد

توی پرسکات هیچ کس هیچ دوستی نداشت

''ما تمرین نمیکردیم تا جونمونو نجات بدیم ما تمرین میکردیم تا یکی دیگه رو از پا در بیاریم''

و خب

البته که من همیشه بهترین بودم ...

مدت زیادی طول نکشید تا خودمو شناختم ،عجیب بود که دلم برای هیچکس نمیسوخت؟

به کشور های مختلف سفر میکردیم و آدم ها و فرهنگ های مختلفی رو میدیدم ولی من هیچ درکی از رفتارشون نداشتم ،من فقط پرسکات و قوانین اونجا رو میشناختم

خیلی زود تبدیل شدم به مامور درژه یک پرسکات
ولی یه چیزی که اذیتم میکرد این بود

من نمیخواستم تا اخر عمر زیر دست کالووس باشم

از چیزای تکراری بدم میومد ،تمرین های طاقت فرسا و‌ کشتن آدم هایی که حتی دلیل کشته شدنشون هم نمیدونستم

بیخیال من آزادی میخواستم .

کلاووس:زین حواست هست ؟

سریع سرمو بلند کردم و کالووس و دیدم که با اخم نگام میکنه

زین:آره

پوفی کرد و ادامه داد

کلاووس:به زودی انتخابات وزیر کشور شروع میشه ، ما اینجا یه پرونده داریم که خبرش دیروز بهم رسید ،هیچ شباهتی به ماموریت های قبلیتون نداره

روی لمسگر لب تاپ زد و نمایشگر عکس یه پسر جوون با موها و چشم های قهوه ای لب های گوشتی و نشون میداد

ابرویی بالا انداختم و متعجب به کالووس خیره شدم

کالووس :با لیام پین آشنا بشید ،پسر وزیر فعلی کشور ،رئیس بزرگترین شرکت تبلیغاتی آمریکا ،۲۵ساله ،باهوش ،ریز بین ،هیچ اخبار بدی تا حالا ازش منتشر نشده خیلیا میگن بعد جیوف پین ،لیام پین قراره جانشینش بشه .

چشمامو گرد کردم و دوباره به عکسش خیره شدم
با این سنش چطور تونسته این همه موفقیت بدست بیاره .

کلاووس :اما کسایی هستن که از پین ها در حکومت خسته شدن ،جیوف نباید امسال رای بیاره .

کریست :خب اینا چه ربطی به لیام پین داره ،اون پسرشه ،ما باید جیوف پین و بکشیم؟

کالووس:نه ،اونا از ما خواستن با وارد شدن به محدوده ی پین ها اول ازشون اطلاعات بگیرم و بعد زمان مرگشون و میگن ،کسی که باید کشته بشه لیام پینِ

زین:زمان مرگ؟وارد محدودشون بشیم؟ ما جاسوس نیستیم .

کالووس روی لبه ی میز نشست و به من نگاه کرد

کالووس:اولش چی گفتم؟این ماموریت با بقیه مامورت ها فرق داره، زین؟

بهش نگاه کردم

کالووس:این ماموریت با توِ

کریست:چیی؟

پوزخندی زدم و به کریست نگاه کردم
از وقتی یادم میاد من و کریست دشمن هم بودیم ،ولی همیشه اون نفر دوم بود

کالووس:خفه شو کریست تو یه شکست خورده ای

کریست دندوناشو رو هم سابید و با عصبانیت از سالن بیرون رفت

کالووس:خب؟

زین:گفتی این ماموریت مثل ماموریت های قبلی نیست،پس منم چیزی دیگه ای در قبال انجام این ماموریت ازت میخوام

کالووس بلند خندید و روی صندلی پشت میز نشست

کالووس:چی ؟

نیشخند زدم

زین:اول پرونده ی استفانی رو بیار و پاره کن

لب پایینشو به دندون گرفت و دوباره خندید

کالووس:اوه بله داشت یادم میرفت

از کشوی پایین میزش چند تا پرونده بیرون اورد از بینشون پرونده ی زرد رنگ و بیرون اورد و به سمتم اومد

کالووس :اینم از این

گفت و پرونده رو پاره کرد

کالووس:تموم شد؟

زین:این کاریه که قبل هر ماموریت انجام میدی پرونده ی قتل قبلی رو پاره میکنی ،الانم فقط خواستم یاد آوری کنم ،هنوز خواستمو نگفتم

نفس عمیقی کشید

کالووس:خب؟

توی چشماش خیره شدم

زین:آزادیم،آزادیمو میخوام

چند ثانیه در همون حالت نگام کرد بعد بلند زد زیر خنده

کالووس:آ...آزادیتو ...میخوای

گوشه چشماش که بخاطر خنده ازش اشک اومده بود و پاک کرد

زین:چیز خنده داری نگفتم کالووس

عصبانی شد و دستشو رو میز کوبید

کالووس:چی میگی

زین :میخوام بعد این ماموریت از پرسکات برم

پوزخند حرصی ای زد

کالووس:امکان نداره

منم متقابلا پوزخند زدم

زین:اوه پس منم امکان نداره این ماموریت و انجام بدم و اون قرار داد کوفتی و امضا کنم میتونی به کریست بگی

بلند شدم و داشتم به سمت در میرفتم
کالووس:صبر کن

پوزخندی زدم و روی پاشنه ی پا چرخیدم

زین:هوم؟

کالووس:بشین

چشمامو چرخوندم و نشستم

کالووس:خوب میدونی این ماموریت چقدر برام مهمه ،پایه اعتبار پرسکات وسطه زین ،من حاظرم هر کاری انجام بدم تا این ماموریت به نفع ما پیش بره ...از طرفی نمیخوام تورو از دست بدم ... یعنی پرسکات از دست بده .
نفس عمیقی کشید و ادامه داد

کالووس:خیلی خب ،مثل اینکه چاره ای ندارم ،بعد ماموریت دیگه آزادی

متعجب بهش نگاه کردم باورم نمیشد این حرف و کالووس زده باشه
من بعد این ماموریت آزادم؟
لبخند زدم

زین:عالیه ،ازت تشکر نمیکنم چون این بهای این ماموریته ،نمیتونم براش صبر کنم  روزی که خبر مرگ لیام پین همه جا پخش بشه، قطعا بهترین روز منه

کالووس:این به همین آسونیا نیست زین

زین:فقط بهم بگو نقشه چیه

کالووس:تو باید به عنوان مدل یا چمیدونم بازیگر تیزر های تبلیغاتیشون وارد شرکتشون بشی و بعدش خودتو به لیام پین نزدیک کنی..

وسط حرفش پرید از جام بلند شدم و رو به روش ایستادم عصبانی گفتم

زین:چی میگی، بازیگر ؟؟چطور میتونم به راحتی وارد شرکتش بشم ،مگه فیلمه

کالووس:من بهت گفتم زین خودت قبول کردی ،بهاشم آزادیت بود نه؟
درضمن اون ها فردا تست میگیرن تو باید قبول شی

کلافه بهش نگاه کردم

زین:و اگه قبول نشدم؟

کالووس:باید قبول شی،اگرم نشدی از یه راه دیگه وارد میشیم ،تو باید به لیام پین نزدیک بشی تا بتونی ازش اطلاعات بگیری

زین:من کل عمرم و تو پرسکات بودم هیچی درمورد رفتار آدمای کوفتی اون بیرون نمیدونم ،نمیتونم بینشون زندگی کنم کالوووس

کالووس عصبانی بلند شد و رو به روم وایستاد

کالووس:خفه شو دیگه ،این چیزی بود که قبول کردی نمیتونی از حرفی که زدی بر گردی ،باهاش کنار بیا

دستامو مشت کردم دوباره رو مبل نشستم

خب ،عجیب نیست که به این راحتی درخواستمو قبول کرد
این ماموریت اصلا آسون نیست
ولی من برای راحت شدن از این جهنم حاظرم هر کاری بکنم

کالووس به طرف میزش رفت و پرونده ای رو در اورد

یه حسی بهم میگه با امضای اون پرونده رسما خودمو نابود میکنم ،ولی این چیزیه که باید انجام بشه.

کالووس:خب زین باید امضاش کنی ،اگه هنوز چیزی برات مبهمه بگو

بلند شدم و به طرفش رفتم

زین:فقط منتظرم از این جهنم برم ،و حاظرم براش هر کاری بکنم

کالووس خندید و پرونده رو به سمتم هل  داد

کالووس:امضا کن ،میدونی که با امضا کردنش....

سریع حرفشو قطع کردم

زین:خسته نشدی از بس این حرفارو تکرار کردی ،میدونم با امضا کردنش یعنی اگه ماموریت و به پایان نرسونم و اون لعنتی و نکشم شما میتونید منو بکشید.

اینو گفتم و قرار داد و‌خوندم
ً لیام  پین ً
ًقاتل زین مالیک‍ً
ًدر صورت عدم پایان ماموریت ماموران پرسکات علاوه بر به پایان رساندن ماموریت وضیفه ی،کشتن قاتل پرونده را دارندً
امضا:
ًزین مالیک‍‍‌‌ً.

____________________________

سلاام ❤💛

همیشه از چپتر های اول متنفر بودم:|

ببخشید که لیام نبود این چپتر:/

همیشه دوست داشتم یه داستانی رو بنویسم که شبیهش نباشه توی ففا نمیدونم این قراره چطور بشه فقط امید وارم اونی بشه که میخوام چون واقعا با عشق آپش میکنم تا نظر های شما رو درموردش ببینم عشقا  😐💜🌵😍(باشد که هندونه هایم جواب دهد)

سوال؟
نظر؟
انتقاد؟

و اینکه ...

دوست دار شوما سارا😍💜🌵

Continuar a ler

Também vai Gostar

457K 75.1K 62
کاپل اصلی: ویکوک. کاپل فرعی: سپ«یونگی تاپ» و ناممین. خلاصه: تهیونگ پادشاه کره جنوبیه و ده سالی هست که دنبال جفت حقیقیشه... چی میشه که وقتی با یونگی،...
69.5K 12.2K 37
↴ేخلاصه شغل ایده آل هر فن اینکه میکاپ آریست آیدل خودش بشه. و جونگ‌کوک این شغل رو صاحب شده:) {داستانی جهت ساخت حس خوب و اکلیلی} ================ 💄ే ن...
53K 6.8K 87
‌کاپل اصلی: تهکوک|کاپل فرعی: سپ و مخفی جونگ کوک فریاد زد و دوباره گفت +من هیچ کاری نکردم، چرا هیچکدومتون حرفامو باور نمیکنید؟ چرا نمیزارید زندگی کنم؟...
8.4K 1.2K 7
پس از مرگ خانواده‌ی جئون، سرپرستی جونگ‌کوک یتیم رو عموش کیم تهیونگ قبول میکنه و توی پر قو بزرگش میکنه... اما چی میشه اگه جونگ کوک سعی در اغوا کردن ع...