Chapter 20

268 67 262
                                    

Vote please♡
Song:Blue_Troye sivan

_______________________________________

لبخند زدن برام خیلی سخت شد وقتی دیدم چشم های اقیانوسیت رو با پلک هات پوشوندی.

وقتی دیدم که دیگه حرف نمیزنی و معلوم نیست که کِی قراره بیدار بشی و چشم های آبی رنگت رو به نمایش بزاری و مثل گذشته من رو در اون ها غرق کنی.

میشه فقط بگی تا کِی قراره منتظر بمونم تا بیدار بشی؟!
چند هفته اس که خوابیدی.

آفتاب هم طلوع کرد.تو کی میخوای بیدار بشی‌؟!
نگو تا ابد باید منتظر بمونم چون اینطوری فقط بیشتر از خودم متنفر میشم و بیشتر عذاب وجدان میگیرم که برای چی تنهات گذاشتم.

میدونی...
این روزها خیلی خسته تر از اونی هستم که بخوام حتی بخوابم.

هرشب با درد پلک هام رو روی همدیگه میزارم اما اصلا خواب به چشم هام نمیاد.
تنها چیزی که الان میخوام اینه که دوباره دستانت،دست هام رو بگیرن،اجازه دهی که محکم درآغوشت بگیرم و لب های صورتی رنگت رو غرق بوسه هام کنم.

از زبونت بشنوم که داری اسمم رو صدا میزنی و درمورد هرچیزی صحبت کنی.

از زیبایی شب و روز،از فاصله ی عطارد و اورانوس و از فاصله ای که الان بین من و توست بگی.چرا که هرچیزی که تو بگی‌،برام زیبا و دلنشینه.

تو همینجا کنارم خوابیدی،ولی فقط جسمت اینجاست.آبیِ من باید برگرده.

من هم تقریبا فرقی با تو ندارم.از وقتی که تو رفتی،روح من خیلی وقته که در چارچوب استخوان هام اسیر شده و این فقط به خاطر امیده که من رو از پا در نیاورده.

اشک هایی که داشتند بی وقفه از چشم هام سرازیر میشدند رو کنار زدم و صندلی ام رو جلوتر بردم.

دست سردش رو تو دست هام گرفتم و لاک آبی ای که برروی ناخن هاش بود رو لمس کردم.

لبخند کمرنگی زدم و بعد گفتم

_اولین باری که دیدمت،لباس آبی تنت بود.برای همین هرزمان با لباس آبی میدیدمت،احساسی که تو اون لحظه داشتم رو یادم می انداخت.

احساس میکنم که رنگ آبی فقط به تو تعلق داره.طوری شیفته ی اقیانوس بودی که انگار فقط برای تو به وجود اومده بود اما من، شیفته ی اقیانوس چشم هات بودم.شیفته ی غرق شدن بین امواج آبی چشم های تو.

جلوتر رفتم و بر روی شقیقه هاش،بوسه ای زدم و ادامه دادم

_بهتره که زودتر بیدار بشی چون قراره یه نقاشی جدید ازت بکشم و این یکی قراره متفاوت تر از بقیه بشه.

لبخندم پررنگ تر شد و بعد گفتم

_چون این بار میخوام تو رو یک آسمون آبی صاف نقاشی بکنم.

(The End)

She was Blue | Niall HoranKde žijí příběhy. Začni objevovat