Uninvited guest -3

1.1K 195 83
                                    

من یه تغییراتی توی سال و موقعیت پارت قبل دادم چون انگار درست نبود. الان درست شده خواستین دوباره چکش کنید.
---

صدای زنگ گوشی باعث شد هری چشماش رو نیمه باز کنه، حرارت بدن لویی و دست هایش که دور کمرش حلقه شده بود اولین چیزی بود که حس کرد. دستشو دراز کرد و بسختی آلارم رو خاموش کرد.

لویی که گیج خواب بود سرشو بلند کرد و خواب آلود گفت: هز.

هری دست‌های لویی رو از دور خودش باز کرد و برگشت، به چهره خواب آلود لویی و موهای شلخته اش نگاه کرد. لویی چهره محو هری رو از نظر گذروند اما بعد دوباره سر سنگینش رو روی بالشت گذاشت و صورتش رو به سینه هری نزدیک کرد و با صدای خش دار زمزمه کرد : هومم، گرمی!

هری لبخند زد و بعد دستاشو دور لویی حلقه کرد و اونو به خودش نزدیک تر کرد. لویی هومی کشید دوباره داشت بخاطر حرارت بدن هری به خواب می‌رفت.

هری از بالا به مژه های لویی که روی صورتش سایه انداخته بودن نگاه کرد، بعد یک دستش رو آزاد کرد و موهای شلخته لویی رو از پیشونیش کنار زد، با صدایی که بم تر شده بود گفت: من باید آماده شم عشق.

- نهه؟

لویی سرشو به سینه هری مالید و باعث شد موهاش باعث شن پوستش به قلقلک بیفته.

- لو ...

لویی انگشت روی لب های هری گذاشت و باعث شد لب های هری بهم دوخته شن.

هری چیزی نگفت و اجازه داد چند لحظه همون طور بمونن، حالت های لویی حتی باعث شده بود چشم‌های خودشم دوباره سنگین بشن و دوباره به خواب برن.

متوجه نشدن چند دقیقه گذشت اما آلارم دوباره به صدا درومد. هری چشم ‌هاشو باز کرد.

- شت.

سرجاش پرید و باعث شد لویی رو هم بیدار کنه. پهلوشو کج کرد، دست لویی روی بازوش قرار گرفت تا هری رو پیش خودش نگه داره.

هری آلارم رو خاموش کرد و دوباره به صورت لویی نگاه کرد. لویی چشم‌هاش رو کامل باز کرد. یکبار آروم پلک زد و بعد تیله های آبیش که حالا بخاطر دکوراسیون کابین آبی تر شده بود رو به نمایش گذاشت.

- fuck it

هری آروم خندید.

- چه جمله رمانتیکی برای شروع صبح.

- اون آلارم فاکی هم خیلی صدای خوبی برای شروع صبح بود.
لویی با مشت قفسه سینه هری رو نشونه رفت. هری از زور زیادش تعجب کرد.

روی آرنجش بلند شد و بعد مچ دست های لویی رو بالا سرش نگه داشت و روش خیمه زد. لویی که هنوز توی خواب و بیداری بود غافلگیر شد.
هری لبخند زد و ردیف دندون هاشو به نمایش گذاشت.
- دوست داری صدای چی رو بشنوی؟

یک زندگی معمولی با چاشنی شهرت  [Ongoing]Where stories live. Discover now