fine line after party- 5

1.6K 180 18
                                    

⁦⚠️⁩🔞 حاوی اسمات
مرسی از Tommomm858 بابت کمک کردن تو این قسمت 😁⁦❤️⁩💧

----
هری سرش رو بالا برد و به لویی نگاه کرد.
لویی: خواب از سرت پرید؟

هری سرشو توی گودی گردن لویی فرو کرد و گفت: نه، دارم بدعادت میشم تو بغلت

لویی خودشو از زیر دست هری آزاد کرد و دستاش رو تکیه گاهش کرد و به هری که حالا سرش روی ملافه ها افتاده بود نگاه کرد
لویی: بلند شو دیگه هری

هری: بعدازظهر می‌رم

لویی: من تا بعداز ظهر باید این طوری تحملت کنم؟

هری: خیلی هم دلت بخواد

لویی از روی تخت بلند شد و در حالی که به سمت حموم می رفت گفت: باشه تنهایی برو ولی اونوقت منو صدا نمی کنی که بیام موهاتو بشورم یا هر چی

لویی در حموم رو پشت سرش بست و به هری که با اعتراض صداش زد توجه ای نکرد.

شیر وان رو باز کرد و منتظر موند وان پر شه. چند دقیقه طول نکشید که در حموم باز شد و هری اومد داخل.

لویی نیشخند زد و گفت: اوه فکر کردم می خواستی بخوابی

هری : دیگه خوابم نمی بره...همش تقصیر توئه، این طرز برخورده؟ من سرم درد می کنه، خستم، تمام تنم درد می کنه بعد تو منو همینجوری ول می کنی، از تخت می ندازی پایین، چطور دلت میاد؟

هری در حالی که کمر و باسنش رو می مالید گفت. لویی به قیافه اخموی هری نگاه کرد و گفت: بزرگش نکن هری، باسنت فقط چند انگشت با زمین فاصله داشت.

هری چند لحظه تو فکر فرو رفت و بعد به سمت لویی اومد و دو طرف پیراهن لویی رو گرفت، سه تا دکمه اولش رو باز کرد، از زیر مژه هاش با دقت به سینه لویی نگاه کرد، دستاشو نوازش وار روی شونه لویی حرکت داد و پیراهنش رو روی ساعد دستاش انداخت و گفت: یعنی فاصله بین باسن من و زمین رو با انگشت می شماری؟

لویی ابروهاشو بالا داد و گفت: هری خیلی ضایعی بخدا

هری: بی جنبه نباش لو فقط لباستو در آوردم...بیا و کمک کن

لویی: اوه درسته

هری دوتا دستش رو گوشه های پلیورش گذاشت و بالا آوردش و از سرش رد کرد‌.
لویی به موهای ژولیده هری که نامرتب شده بود نگاه کرد و لبخند زد.
هری پشت به لویی کرد و باکسر رو در آورد. از روی شونش به لویی نگاه کرد و گفت:
هری: اینم ببر

لویی سعی کرد به پایین تنه هری نگاه نکنه و فقط گفت: یخ نکنی، برو تو وان میرم لباس هارو بندازم تو رختکن

هری با نگاهش رفتن لویی رو دنبال کرد، وقتی لویی کامل از در خارج شد هری سمت وان رفت، پای راستش رو بالا آورد و اول دمای آب رو چک کرد، وقتی مطمئن شد، پاش رو کامل تو آب گذاشت، دو طرف وان رو گرفت، توش نشست، شیر آب رو بست.
لویی کاملا لخت وارد حموم شد، روبروی هری تو وان نشست، لبخند خسته ای زد و لم داد.

یک زندگی معمولی با چاشنی شهرت  [Ongoing]Where stories live. Discover now