fine line after party - 4

1.2K 195 78
                                    

لویی وارد اتاقشون شد، هری هنوز خواب بود، لویی روی تخت نشست و به هری نگاه کرد.
هری روی شکمش خوابیده بود، بافتنی که تنش بود یکم از پهلوهاش بالا زده بود. صورتش رو به بالش چسبونده بود و موهای فرش پیشونیش و کمی از چشماش رو پوشونده بودن.

لویی چند لحظه به صورت هری نگاه کرد و لبخند زد در واقع دلش نمی اومد اون موجود شیرین رو بیدار کنه.

لویی خودشو جلو کشید، موهای هری رو آروم کنار زد و آروم گفت: بیب

هری کمی تکون خورد و لب هاشو تکون داد. لویی اگر دست خودش بود جلو می رفت و اون لب هارو می بوسید.

لویی: بیب نمی خوای بیدار شی؟

هری هومی کرد و سرش رو مخالف لویی گذاشت.

لویی جلو رفت و روی هری خیمه زد تا بتونه صورتش رو ببینه.
لویی: بیب روی دخترمون خوابیدی

هری خواب آلود زمزمه کرد: ما دختر نداریم لو...

لویی: یعنی دیشب منو سر کار گذاشتی؟

هری: هوم...نمی دونم

لویی سرشو نزدیک تر برد و نفس های داغش رو توی صورت هری فوت کرد.
لویی: ولی من دوست دارم بابا باشم هری

هری: باشه

لویی: این یعنی چی؟

هری دست چپشو بالا برد و صورتش که بخاطر نفس های لویی به قلقلک افتاده بود پنهان کرد و غرغرکنان گفت: بذار بخوابم لو

لویی: حتی دخترمون هم بیدار شده ولی تو هنوز خوابیدی

هری: ما دختر نداریم لو

لویی: ولی دیشب داشتیم

هری غلت زد و باعث شد لویی کمی خودشو عقب بکشه، لای چشماش رو باز کرد و خواب آلود به لویی نگاه کرد.
هری: حالت خوبه؟

لویی: یعنی میگی حامله نیستی

هری: من؟ حامله؟ داری باز مسخرم می کنی؟

لویی: نه بیب

هری: همش همین کارو می کنی

لویی: سان راست میگم

لویی نگاهش رو از لبه ترقوه هری که از یقش بیرون زده بود و کبودی گردنش گرفت، پایین رفت و روی شکم هری که لبه بافتنیش بیرون زده بود خم شد. لباشو روی شکمش گذاشت و بوسید

هری: لو...نکن ...قلقلکم میاد

قلقلکم میاد

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.
یک زندگی معمولی با چاشنی شهرت  [Ongoing]Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon